قبل از هر بحث و گفت و گویی در باب نسخه ی جدید فیلم The Batman (بتمن) باید به این اصل پرداخت که مقایسه ی سه گانه ی کریستوفر نولان با نسخه ی جدید “بتمن” به کارگردانی مت ریوز اقدامی از ریشه و بُن اشتباه، غیر تخصصی و سطحی نگرانه است. این دو اثر در ساختار و چهارچوبی متفاوت ساخته شده اند؛ متشکل از مولفه های متفاوت هستند و در تلاش برای دست یابی به اهداف متفاوتی هستند. احتمالا خودتان خوب می دانید نولان همه چیز را اعم از “محتوای خوب، هیجان انگیز بودن اثرش، موسیقی خوب، سینماتوگرافی خوب، داستان خوب و…” با هم می خواهد. اما محتوا و چالش هایی که کاراکترهایش با آن روبرو می شوند مهم ترین مسئله برای اوست همانطور که خودش در گذشته بارها به این موضوع اشاره کرده و در تمام آثارش از همان ابتدای راه کارگردانی اش (تعقیب و ممنتو) قابل مشاهده است.
کارگردان: Matt Reeves
نویسنده: Matt Reeves, Peter Craig, Bill Finger
بازیگران: Robert Pattinson, Zoë Kravitz, Jeffrey Wright
خلاصه داستان: ریدلر، قاتلی سریالی، زنجیره ای از شواهدی مبهم را پس از ارتکاب قتل شخصیت های برجسته سیاسی به جا می گذارد و بتمن مسیری پرمخاطره را به لایه های زیرین شهر گاتهام برای فاش کردن هویت او آغاز می کند. درحالیکه شواهد، بتمن را متوجه نقش خانواده خود در این مسئله می کند و نیت قاتل آشکار می شود، او هم اکنون باید روابطی جدید شکل دهد و در برابر سواستفاده از قدرت و فساد نهادینه شده در شهر بایستد.
کریستوفر نولان نهایت استفاده را از ظرفیت کمیک های بتمن برای عنوان کردن حرف های شخصی و محتوای مدنظرش کرد؛ و باید بدون هیچ تردیدی اقرار کرد در بین کمیک ها و داستان های ابر قهرمانی، “بتمن” پر محتوا ترین جریان را به خود اختصاص داده، کاراکتری که از همان کودکی با بحران ها و چالش های روانشناختی متعددی روبرو می شود و کریستوفر نولان نهایت استفاده را از این طرفیت بُرد؛ سه گانه ی نولان سفری طولانی در مسیر تکامل و رشدِ ذهنی بروس وین و شخصیت های منفی و مثبت اطرافش بود و بیشتر متمرکز بر چالش ها و اتفاقاتی بود که در اطراف بروس می افتاد و نحوه برخورد و نتیجه گیری بروس با آن چالش ها را به نمایش می گذاشت. میتوان گفت سه گانه ی نولان شخصیت محور بود و بیشتری سفری در اعماق ذهن و تجارت کاراکترها بود؛ اما نسخه ی مت ریوز با بازی تقریباً قابل قبول رابرت پتینسون بیشتر از اینکه مولفه های همیشگی و کلیشه ای ژانر ابرقهرمانی را داشته باشد نئونواری جنایی و معمایی است. این اثر در تمام مدت زمانش حس آمیزی عجیبی از آثار دیوید فینچر همچون “هفت” و “فایت کلاب” و “بازی” ایجاد می کند، همچون آثار نام برده شده پروتاگونیست داستان از همان ابتدا در حال غافلگیر شدن، حل معما و پازل های متعدد است تا به قاتل یا شخصیت منفی داستان که همان ریدلر است برسد و همانند “هفت” قهرمان داستان هر بار به دام بازی ها و تله های هوشمندانه و از پیش برنامه ریزی شده آنتاگونیست می افتد؛
بتمنِ مت ریوز تمام مولفه های ژانر نئونوار اعم از رنگ بندی نئونی، تیرگی فضا و … را به درستی رعایت کرده، و یک داستان کاراگاهی، جنایی و معمایی قابل توجه را ارائه کرده که اگر از زمان بسیار بلندِ سه ساعته ی خود می کاهید نتیجه بسیار بهتری نیز حاصل می شد؛
نکته مثبتی که در نسخه بتمن مت ریوز از ابتدای فیلم اما نه تا پایان قابل مشاهده است توجه به طبیعی بودن اتفاقات و رعایت واقع گرایی داستان است، البته این موضوع و توجه به طبیعی بودن اتفاقات ادامه دار و دنباله دار نیست و از یک جایی به بعد دیگر شاهد آن توجه و دقت نیستیم. به طور مثال در اواخر فیلم که بتمن مجروح شده و توانایی ایستادن ندارد یک دفعه به پای خود ماده ای سبز رنگ تزریق می کند و توانایی ایستادن پیدا می کند، مشکل این نیست که همچین ماده ای وجود خارجی ندارد مشکل این است که ماده هنوز به طور کامل تزریق نشده که خفاش داستان ما توانایی ایستادن پیدا می کند! در صورتی که پس تزریق هر ماده ای به خون حداقل ۲۰ ثانیه زمان برای رسیدن آن به بافت های بدن نیاز است! از یک جایی به بعد دیگر شاهد آن ریز بینی و دقت در جزئیاتِ کوچک توسط عوامل فیلم نیستیم و همین جزئیات کوچک که شاید بی اهمیت جلوه کنند تاثیر بسزایی بر روی مخاطب دارند و موجب تاثیر پذیری بیشتر مخاطب نسبت به اثر می شوند. هر اندازه که این نکات بیشتر رعایت شود فیلم تاثیر بیشتر و عمیق تری بر روی ناخودآگاه مخاطب می گذارد. نکته قابل توجه و تحسین بر انگیز دیگر بتمنِ مت ریوز آسیب پذیر نشان دادن بتمن است. او احساس ضعف می کند، او دیگر همه فن حریف نیست، او نیز اشتباه می کند و به اداره پلیس کشیده می شود، او در پرش به یک پل هوایی برخورد می کند و شنلش قطع می شود و تمامی این ها نکاتی قابل توجه هستند که باعث طبیعی تر جلوه نمودن داستان، حقیقی تر بودن آن و در نهایت تاثیر گذاری بیشتر بر روی مخاطب می شوند.
به بررسی بتمن این داستان بپردازیم … ابرقهرمانی که همچون ما (انسان مدرن یا پست مدرن) به نهیلیسم رسیده و درمانده از جنگ با شر، با خود به جنگ می پردازد.
از ابتدای فیلم The Batman (بتمن) همه به او می گویند آقای انتقام، گویی او خالی و از مهر و محبت انسانی شده و فقط از روی خشم و انتقام جویی به کارزار جنگ می رود، نکته قابل توجه این است که او هربار به فرزند یتیم شده شهردار قبلی (میچل) نگاه می کند انگار در حال نگاه کردن به آینه است و بروسی که خود در کودکی، در جلوی چشمانش والدینش را از دست داده هنوز از آن ماجرا تسلی خاطر پیدا نکرده، افسردگی و گمراهی بتمن ریشه در عدم درک کافی از گذشته اش دارد و مرتبط با فقدان شناخت کافی از پدرش است، بتمن با پُر کردن حفره های مربوط به گذشته اش و پیدا کردن جواب هایی در باره خانواده اش، این گره ذهنی را باز می کند و مشکل او با گذشته اش حل می شود. سپس شاهد رشد و تکامل شخصیتی او هستیم. او دیگر خود را یک انتقام جو نمیداند و انتقام را عملی بیهوده می داند، حال میبینیم که با حل مشکل گذشته اش می تواند با درکی بهتر گاتهام را به شهری آرمانی بدل کند.
بتمن در دقایق پایانی فیلم در حال نجات دادن افراد روی پشت بام ورزشگاه است و حتی دست آن ها را نیز میگیرد، بر خلاف سکانس های اولیه فیلم که در مترو مرد آسیایی به او می گوید “به من آسیب نرسان”.
این رشد شخصیتی و ذهنی ای بود که کاراکتر بتمن در این داستان با آن مواجه شد.
اما درمورد شخصیت های جانبی فیلم باز هم با سیاست های انگشت نما شده و بی فایده هالیوود روبرو هستیم که پیش زمینه ی اورجینال شخصیت های داستان را دچار را تغییر کرده اند و جیم گوردونی که در تمام کمیک ها و قالب های داستانی بتمن سفید پوست بوده را تبدیل به فردی سیاه پوست کرده اند و همین موضوع درمورد کت وومن نیز صدق می کند، البته کت وومن شخصیتی قابل پذیرش در این فیلم از خود به جا می گذارد و یک تصویر فم فتال خوب از خود ایجاد می کند. اما یکی ضعف های فیلم The Batman که قطع به یقین در ذوق میزند شخصیت پردازی آلفرد و بازیگری است که برای این نقش انتخاب شده، آلفرد عاقل، شیرین و مهربانی که همه می شناختیم تبدیل به شخصیتی شده که هیچ شیمی بین او و بروس احساس نمی شود. شخصیتی خشک که دیگر دیالوگ های عمیق نمی گوید، دیگر شیرین صحبت نمی کند و با احساس برای بروس گریه نمی کند …
نقد فیلم بتمن 2022
منتقد: امیرسالار کریمی
سالها پیش وقتی که کم سن و سال بودم از جلوی کلوپ سر محله مان می گذشتم که چشمم به پوستر بتمن ۲۰۰۸ با بازی هیث لجر فقید افتاد، با اینکه چند نسخه از بتمن قبل از آن ساخته شده بود اما من هیچ کدامشان را ندیده بودم و این فیلم اولین فیلم از سری فیلمهای بتمن برای من بود، با شور و اشتیاق فیلم را کرایه کردم و دیدمش و آن روز و آن فیلم به یکی از بهترین تجربه های سینمایی ام تبدیل شد. قهرمانی که با اکشن درست و حسابی حساب آدم بد ها را می رسید و در تاریکی بی آنکه کسی او را بشناسد گم می شد.
در فیلم Batman 2022 (به کارگردانی مت ریوز) خبری از این چیزها نیست! نه اکشن درست و حسابی دارد و نه قرار است جای بتمن های نولان را بگیرد.
این فیلم با حال و هوای آثار فینچر ساخته شده است آثاری چون هفت و زودیاک! اینجا بتمن یک ابر قهرمان نیست بلکه یک کارآگاه است که معما حل میکند، فیلم در دومین سال فعالیت بتمن در شهر گاتهام روایت می شود جایی که دو نامزد برای رسیدن به مقام شهرداری در حال مبارزه اند،این بار شهر گاتهام تاریک ترینِ گاتهام هاست! دود و بخار فضا را پُر کرده است، شهر در تاریک ترین وضع خود قرار دارد و همیشه ی خدا باران می بارد!
رابرت پتینسون بر خلاف وعده سازندگان ظاهر شد (مبنی بر اینکه قرار است بهترین بتمن تاریخ باشد) و کریستین بل برای همیشه بتمن واقعی سینما دوستان باقی ماند اما رابرت پتینسون آنقدرها هم بد نبود و توانسته بود در نقش یک بتمن کم حرف و افسرده بازی قابل قبولی ارائه بدهد و در مقایسه با بن افلک رابرت پتینسون بتمن تر است!
اما زن گربه ای در بتمن ۲۰۲۲ با شخصیت زن گربه ای بیگانه است و خیلی فاصله دارد تا زن گربه ای شود و به جرئت میتوان گفت شخصیت زن گربه ای کاملا در فیلم اضافی بود و به هیچ روش به جلو بُرد فیلم کمک نمیکرد و زوئی کراویتز هیچ عملکرد خوبی نداشته است و همان بهتر میشد که گوردون (جفری رایت) شخصیت دوست باقی می ماند.
بزرگترین ایراد فیلم دستکاری در شخصیت بتمن بود! همه بتمن را یک ابر قهرمان ضد شرور و پُر ابهت می دانند که دخل همه ی دشمنانش را می آورد، نه یک کارآگاه که معما حل میکند و حتی درست و حسابی هم نمی تواند بجنگد! شاید این تغییر و دست کاری از نظر خیلی ها بهتر باشد که بتمن را نزدیک به اجتماع کرده است ولی این تغییر به این می ماند که مرد عنکبوتی بسازند بدون اینکه تور بیاندازد و از در و دیوار ها بالا نرود!
فیلم سه ساعت بود ولی هیچ کشش سه ساعت بودن را نداشت و کاش به جای نشان دادن شخصیت ضعیف پنگوئن شخصیتی که در سری های قبلی به خودی خود یک ضد قهرمان درجه یک بود و به تنهایی فیلم را جلو می برد پل دانو را نشان می دادند پل دانویی که با وجود حضور کم بی شک بهترین بازیگر فیلم بود، پل دانویی که ایفای نقشی کم نظیر مقابل سلطان دنیل دی لوییس را در کارنامه اش دارد.
پس اگر طرفدار فینیچر و سینمای نو آور هستید به سراغ بتمن ۲۰۲۲ بروید و از دیدنش لذت ببرید اما اگر طرفدار بتمن های نولان هستید یعنی فیلم هایی که فقط موسیقی متن اش آدرنالین تان را بالا می برد، به سراغ این فیلم نروید و در عوض برای سلامتی و بازگشت نولان در مقام کارگردان بتمن دعا کنید.