شاید خیلی ها امروز آمریکا را بهترین کشور جهان بدانند و آرزوی زندگی در آنجا را داشته باشند اما آمریکا همیشه هم انقدر ها خوب نبوده است و قبل از سال ۱۹۲۴ و امضای حق شهروندی سرخ پوستان، تاریخی از خشم های بی پایان بود،خشمی که هم دامن آمریکایی ها و هم دامن سرخ پوستان را فرا گرفت و باعث ریخته شدن خون های زیادی شد. همین موضوع باعث میشود که هر چند سال یکبار فیلمی با محوریت درگیری بین سرخ پوستان و آمریکایی ها در هالیوود ساخته شود از جستجوگران جان فورد، از گور برخاسته ایناریتو گرفته تا غیره، فیلم Hostiles ساخته ی اسکات کوپر با بازی کریستین بیل، فیلم قابل قبول و خوش بینانه ای درباره ی نژادپرستی است. در ادامه ی نقد با سینما مدرن همراه باشید.
کارگردان: Scott Cooper
نویسنده: Scott Cooper, Donald E. Stewart
بازیگران: Scott Shepherd, Rosamund Pike, Ava Cooper
خلاصه داستان: فیلم Hostiles 2017، در سال 1982، یک سروان ارتشی (کریستین بیل) با اختیار خود حاضر میشود تا رئیس قبیلهای و خانوادهاش را از میان سرزمینهای خطرناک همراهی و محافظت کند …
اسکات کوپر از همان ابتدای فیلم هدف اش را مشخص میکند، او سعی دارد روایتی بی طرف داشته باشد. فیلم با سکانسی خشن شروع میشود جایی که مادر (رزمند پایک) در نبود امکاناتی همچون مدرسه، در خانه مشغول آموزش به کودکانش است اما همه چیز با حمله ی سرخ پوستان عوض میشود و جای آرامش و سکوت خانوادگی را خون و جسد فرا میگیرد. دقیقا از همین سکانس فیلمساز به صحنه ای دیگر کات میزند جایی که سربازان آمریکایی سرخ پوستان را همچون حیوان شکنجه می دهند و به فریاد و ناله های زن و بچه ها اهمیتی نمیدهند این همان دوربین بی طرفی است که کوپر سعی در نشان دادنش دارد.
کریستین بیل نقش یک کاپیتان افسرده و مالیخولیایی را بازی میکند، او جوری نقش اش را خوب بازی میکند که حتی بعد از فهمیدن گذشته تلخ و خشن اش باز مخاطب سعی در همزاد پنداری با او دارد اما حال و هوای آرام و خسته کریستین بیل تغییر می یابد وقتی که فرمانده به او دستور میدهد سرخ پوستی به نام شاهین زرد را به زادگاهش برگرداند، بلاکر (کریستین بیل) جوش می آورد، عصبانی میشود و اعتراض میکند اما نمی تواند از دستور سرپیچی کند و عازم راه می شود.
این بخش از نقد ممکن است قسمتی از داستان را لو بدهد:
سرخ پوست در کنار خانواده اش همچون یک پدربزرگ مهربان به نظر میرسد که تنها هدف اش مواظبت از خانواده اش است اما او تفاوت چندانی با بلاکر ندارد او نیز در گذشته آمریکایی های زیادی را کشته است و این تناقض بین شاهین زرد و بلاکر دیدنی است.اما متاسفانه سرخ پوست ها مثل شخصیت روزالی کواید (رزمند پایک) چند بعدی نیستند و به محتوای فیلم کمکی نمیکنند و بیشتر حضورشان در خدمت فرم است.
پرده اول فیلم Hostiles بیشتر سعی دارد شخصیت هایش را به مخاطب معرفی کند و در یک ساعت اول فیلم به جز درگیری با گروهی از سرخ پوستها ما شاهد چیز خاصی در فیلم نیستیم و برای جهت دار شدن فیلم باید تا توقف بلاکر و گروهش در یک شهر کوچک صبر می کردیم، بلاکر در یک پاسبانی مرزی میپذیرد که سرباز محکوم به نام ویلز (بن فوستر) را با خود منتقل کند تا در شهری دیگر محاکمه و اعدام شود. فیلمساز در نگاه بلاکر به ویلز دوربین را روی صورت کریستین بیل پوش میکند و چهره اش را در کلوز آپ به مان نشان میدهد گویی که بلاکر با دیدن ویلز خودش را میبیند، حتی ویلز (بن فوستر) در چندین جا به او میگوید: تو باید جای من زندانی میبودی، چرا که بلاکر شاید از او بیشتر گناهکار نباشد اما از او کمتر هم گناهکار نیست.
فیلم از نیم پرده دوم تا آخر پرده سوم سعی در بهبود بخشیدن روابط دارد از رابطهی سرخ پوستها با آمریکایی ها گرفته تا رابط بلاکر و روزالی!
در پایان فیلم بلاکر متوجه می شود که شاهین زرد همچون همه ی ما انسان است و حق زندگی کردن دارد و بلاکر به نوعی شخصیت خشن اش را کنار میگذارد و گارد اش را پایین می آورد، برای همین با او خداحافظی گرم و صمیمی میکند و با احترام به خاک می سپارتش اما غرب وحشی آمریکا نمیتواند این آرامش و صلح را تحمل کند، بلاکر و گروهش با دسته ای از زمین داران درگیر میشوند و به جز بلاکر، روزالی و نوه شاهین زرد کسی زنده نمی ماند.
یکی دیگر از نکات قابل توجه فیلم این است که بلاکر تنها چیزی که میتواند به کسی بدهد انجیل اش است. وقتی نوه شاهین زرد با چشمانی معصوم به بلاکر نگاه میکند بلاکر لبخندی زده و انجیل اش را به او پیشکش میکند و یا وقتی که بهترین و قدیمی ترین دوستش خودکشی میکند او انجیل اش را سر قبر او میگذارد انگار که تنها ایمان است که او را سر پا نگه داشته است البته نه ایمان کامله کامل، در مکالمه ای تامل برانگیز روزالی از بلاکر میپرسد: به خدا ایمان داری؟ بلاکر پاسخ میدهد: آره ولی فکر کنم خیلی وقته از اتفاق هایی که اینجا میگذره بی خبره!!!
شخصیت روزالی از همان ابتدای ورودش بر روی بلاکر تاثیر میگذارد و این کار کمبود عاطفی بلاکر را نمایان میکند، در سکانس پایانی فیلم Hostiles بلاکر سوار قطاری میشود که روزالی در آن قرار دارد و راهی سفر تازه ای در زندگی اش می شود.