چرا سفر میکنیم؟ بعضی افراد بر این باورند که سفر فرصتی برای دوری از شلوغی و هرج و مرج زندگی روزمره و دستیابی به آرامش است، برخی بدنبال تفریحاند و گروهی دیگر جهت بازدید اماکن و شهرهایی خاص و یا دیدن اقوام خود به مسافرت میروند. در این میان عدهای به سفر میروند که صرفا به دنبال رسیدن به موارد فوق نیستند و سفر را نوعی «تجربه» به حساب میآورند. شناخت فرهنگهای مختلف، تجربهی زندگی به سبکی متفاوت، چشیدن طعم غذاهای ناآشنا و خوابیدن در اماکنی که فرد قبلا به آن پا هم نذاشته است همگی باعث میشوند فرد به درک بهتری از دنیا و تفاوت در افراد گوناگون برسد. با جا افتادن فرهنگ سفر به مثابه «تجربه»، در سالهای اخیر فیلمهای زیادی با این محتوا ساخته شدهاند و ما در این مقاله قصد داریم مواردی از این دست را مرور کرده و با آنها آشنا شویم. با ما همراه باشید.
۱- فیلم بهسوی طبیعت وحشی (Into the Wild)
یکی از مطرحترین فیلمها در رابطه با سفر و طبیعتگردی فیلم Into the Wild است. این فیلم برگرفته از روایت زندگی کریستوفر مککندلس بوده و ماجرای سفرش پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه به ایالات مختلف در آمریکا و در نهایت به آلاسکا است. مککندلس که از ناملایمتی و تنشهای زندگی خود و خانواده به ستوه آمده، تصمیم میگیرد پولهایش را به خیریه بخشیده، ماشینش را در بیابان رها کند، مدارک شناساییاش را قیچی کرده و راهی سفری شود که او را مملو از حس زنده بودن و حضور در لحظه کند. لازم به ذکر است که ترانههای فیلم اثر Eddie Vedder، خواننده و نوازندهی گروه Pearl Jam، است و به زیبایی هرچهتمامتر فیلم افزوده است.
۲-فیلم ردپاها (Tracks)
برگرفته از داستانی واقعی، فیلم ردپاها قصهی زنی ۲۷ ساله به نام رابین را دنبال میکند. رابین برای چشیدن طعم تنهایی و لذت گذران وقت در خلوت، در سال ۱۹۷۷راهی مسیری بیابانی به طول بیش از ۲۷۰۰ کیلومتر شده و در این مسیر تنها همراهان او سگش و چهار شتری است که برای بدست آوردنشان، دو سال تمام مشغول یادگیری رام کردن شتر و کار کردن جهت بدست آوردن آنان است.
۳- فیلم دارجلینگ محدود (The Darjeeling Limited)
افرادی که با وس اندرسون و فیلمهای او آشنایی دارند، اولین چیزی که پس از شنیدن نام او به ذهنشان خطور میکند «تقارن» و «رنگ» است. این دو ویژگی در سینماتوگرافی فیلمهای اندرسون پیوسته دو عامل تاثیرگذار محسوب شده و از لحاظ بصری کیفیتی خارقالعاده به آثار او میبخشند. فیلم دارجلینگ محدود که از فیلمهای اندرسون است، داستان سه برادر را که از لحاظ عاطفی از یکدیگر دور هستند را روایت میکند.
۴- فیلم زیر آفتاب توسکانی (Under the Tuscan Sun)
پس از فروپاشی ازدواج و طلاق از همسر، فرانسیس به افسردگی دچار شده و دیگر نمیتواند مانند سابق به نوشتن کتابش بپردازد. او به توصیهی دوست خود تصمیم میگیرد به ایتالیا رفته و سعی کند با گشت و گذار، کسب تجربههای نو و سفر کردن بر افسردگیاش غلبه کند. پس از رسیدن به ایتالیا و طی حرکتی هیجانی، تصمیم بر خرید ویلایی در منطقه توسکانی فلورانس میگیرد. حال او باید خود را با زندگی در مکانی جدید و با افرادی متفاوت وفق دهد و از زندگی لذت و بهره ببرد.
۵- فیلم طبیعت وحشی (Wild)
پس از فروپاشی زندگی شخصی و جدایی از همسر، شریل استرید تصمیم میگیرد که مسیر پاسیفیک کرست پیاده و به تنهایی طی کند. طول این مسیر بیش از چهار هزار کیلومتر بوده و از جنوب غرب تا شمال غرب آمریکا امتداد دارد. شریل در این راه یا خطرات زیادی من جمله حیوانات وحشی و آسیبهای جسمانی روبهرو میشود اما چیزی که شاید بیش از هرچیز از آن واهمه دارد، افکاری است که مدتها آنها را سرکوب کرده و از آن اجتناب میکند. در این سفر شریل فرصت مییابد که به زندگی و انتخابهایش فکر کرده و خود برای خود از نو تعریف کند.
۶-فیلم فارست گامپ (Forrest Gump)
«مامان همیشه میگفت زندگی مثل یه جعبه شکلاته»
کمتر کسی را میتوان یافت که دوستدار سینما بوده و اسم فیلم فارست گامپ به گوشش نخورده باشد. فارست، پسربچهای بود که با ضریب هوشی پایین و ستون فقراتی معیوب به دنیا آمده و برای راه رفتن به ابزاری به نام بِریس پا نیاز داشت، که البته در همان سنین کودکی نخاعش به مرور بهتر شده و توانایی دویدن را بدست میآورد. این فیلم حکایت فردی است که هیچگاه و هیچکجا زندگی را سخت نگرفته و پیوسته دنیا را مانند کودکی معصوم میبیند. فارست با سادهانگاری تمام در طول مدت فیلم تجاربی را کسب میکند که کمتر کسی میتواند مدعی تجربه کردنشان باشد. او در جنگ ویتنام شرکت میکند، از رئیس جمهور مدال افتخار کسب میکند، در مسابقات پینگپونگ به مقام قهرمانی دست مییابد و به مدت سه سال تمام در کشور میدود!
۷- فیلم از دست رفته در ترجمه (Lost in Translation)
باب، مردی میانسال و تنها، که برای ایفای نقش در تبلیغات شرکتی در توکیو به آنجا سفر میکند با شارلوت که در زندگی شخصی خود به چالشهایی برخورده ملاقات میکند. شبها و شهر همیشه بیدار توکیو برای این دو فرد فرصتی را فراهم میکنند که بتوانند از ملالت زندگی بگریزند و به مکالماتی بپردازند که پیوسته حس درک شدن و درک کردن در آنان باقی بماند. این سفری به مثابهی اجتناب و فراری است از هرآنچه که ذهنشان را درگیر میکند.
۸- فیلم شیر (Lion)
تصور کنید پسربچهای پنج ساله هستید که والدین خود را در قطاری گم کرده و هزاران کیلومتر از آنان دور میشوید. جا و مکان ندارید و مدت زمانی را بالاجبار به تنهایی در کوچه و خیابان سپری میکنید. مطمئنا دشواری و ترس چنین تجربهای را میتوانید متصور شوید. سارو، که در زبان هندی به معنای شیر است، نام پسر بچهای است که پس از پشت سر گذاشتن ماجرای فوق، تحت سرپرستی خانوادهای استرالیایی قرار گرفته و با آنها زندگی میکند. پس از گذشت سالیان، سارو تصمیم میگیرد به میهن خود بازگردد و پدر و مادر گمشدهی خود را پیدا کند.
۹- فیلم زندگی پنهان والتر میتی (The Secret Life Walter Mitty)
والتر نام مردی است چهل ساله که بیش از شانزده سال است به کار کارمندی و یکنواخت خویش در چاپخانهی مجلهی Life، که مرتبط با طبیعت، سفر و حیات وحش بوده، مشغول است. زندگی او خالی از هرگونه هیجان بوده و کسالتبار است اما در دنیای خیال او به کارهای خارقالعادهای مانند نجات افراد از ساختمان در حال سوختن و فتح قلههایی برفی مشغول است. با دریافتی هدیهای از عکاس مشهور مجله به نام شان (با بازی Sean Penn) و نامعلو بودن یک قطعه عکس ارزشمند از نمونه کارهای او، ماجراهای والتر برای پیدا کردن آن و سفرهایش برای یافتن شان شروع میشود و در طی سفر خود را از نو بازمییابد.
۱۰- فیلم در جاده (On the Road)
در این فیلم با شخصیت سال پارادایس آشنا میشوید، نویسندهای جوان که زندگیاش تحت تاثیر فردی به نام دین موریارتی قرار میگیرد. این دو تصمیم میگیرند سراسر کشور را سفر کرده و خود را از بند اسارت زندگی معمول و یکرنگ شدن با دیگران رها کنند، محافظهکاری را کنار گذاشته، به ناشناخته قدم بگذارند و زندگی نازیسته را زندگی کنند.
۱۱- شکار انسانهای سرگردان (Hunt for the Wilderpeople)
پس از مرگ مادرخواندهاش، ریکی برای ممانعت از بازگشت به یتیمخانه، از خانه فرار کرده و به طبیعت پناه میبرد. رابطهی او با پدرخواندهاش کمی متشنج است و حال باید بتواند به تنهایی از ریکی مراقبت کند. او ریکی را پیدا می کند و در مسیر بازگشت این فرصت را مییابند که یکدیگر را بهتر شناخته و ارتباط عمیقتری را با یکدیگر شکل دهند.
۱۲-فیلم فیتز کارالدو (Fitzcarraldo)
فیتزکارالدو داستان مردی به نام برایان را روایت میکند که در اوایل قرن بیست در شهری کوچک در پرو زندگی میکرد. رویای او ساخت سالن اپرا در دل جنگلهای آمازون در آمریکای جنوبی بود و برای تحقق آن نقشهای عجیب و جاهطلبانهای در سر داشت. برای ساخت سالن برایان به مقدار زیادی گیاه کائوچو، که مسیر رسیدن به آن از ناحیهی بسیار خطرناک عبور میکرد، احتیاج داشت و برای رسیدن به آن حاضر بود کاری که کماکان نیز غیر معمول و عجیب به نظر میرسد را انجام دهد. کاری که مستلزم جسارت زیاد و حس ماجراجویی شدید بود.
چیزی که فیلمهای این لیست را نسبت به فیلمهای ژانرهای دیگر متمایز میکند، انگیزهای است که میتواند مخاطب را متمایل به ایجاد تغییراتی مثبت در زندگیاش کند. این فیلمها صرفا یک محصول سینمایی نبوده و افراد زیادی آنها و مشابه آنها را «تجربه» نام میگذارند، تجربهای که چیزی را در درون فرد بیدار میکند. چیزی که فرد را وادار به سفر و گردش کرده و گسترهی دید او را بزرگتر میکند. در این مسیر فرد به درک بهتری از خود، آنچه که در زندگی خواهانش است و نیز تفاوت انسانها میرسد و سهم بیشتری از زندگی را مال خود میکند. سفر انسان را انسانتر میکند و دیدن تفاوت، در تقویت حس پذیرش آدمی شدیدا موثر است. علیبابا شما را به دیدن این فیلمها و همچنین سفر کردن و دیدن بخشهای مختلف ایران زیبا دعوت میکند و جهت تسهیل دشواریهای سفر میتوانید با مراجعه به وبسایت علی بابا بلیط هواپیما، رزرو هتل و یا اقامتگاه مورد نظر خود را رزرو کنید.