مکاتبه (به انگلیسی: The Correspondence) فیلمی به کارگردانی جوزپه تورناتوره و محصول سال ۲۰۱۶ میلادی است. از بازیگران آن میتوان جرمی آیرونز، اولگا کوریلنکو، و شانا مکدونالد را نام برد. موسیقی فیلم ساختهٔ انیو موریکونه است.
درباره فیلم Correspondence (مکاتبات، 2016)
فیلم سینمایی Correspondence 2016 تازهترین اثر سینمایی جوزپه تورناتوره ایتالیایی است. از این نویسنده / کارگردان پیش از این آثاری مانند «سینما پارادیزو»، «یک تشریفات ساده»، «افسانه 1900»، «مالنا» و… منتشر شده است.
– فکر میکنی چیزی باشه که ما از همدیگه ندونیم؟
– این چه سؤالیه اونم ساعت 6 صبح؟!
– رازها… رمز و رازی هست که هنوزم داریم از هم پنهان میکنیم؟
– خودمون یه راز بزرگیم… تنها دلیلی که باهم هستیم همینه!
بزرگترین رازی که بین دو چهرهی اصلی فیلم پروفسور اِد پوروم و «اولگا» قرار دارد شاید همان رابطهی نامشروع بینشان باشد. رابطهی بین استاد متاهل و مسن و شاگرد جوان و زیبا. اما وقتی پروفسور پوروم در دیالوگ ابتدایی فیلم از اولگا میخواهد که نگاهی به گذشته بیندازد و نسبت به یادآوری راز و رمزهای مخفی بین خودشان تجدید نظر کند، به نظر میرسد که پروفسور پروم حتا در بیرون از دانشگاه و در واقع زمانی که در اتاق هتل در کنار معشوق/شاگرد خود ایستاده است هم سعی دارد با این سوال، چیزی را به اولگا بیاموزد.
این اولین و تنها صحنهایست که اولگا در کنار پروفسور پروم دیده میشود و تا پایان فیلم رابطه آنها با تمام مخفیکاریهایش وابسته به مکاتبات، نامهنگاریها و ارسال و دریافت اساماس و ایمیل است. در بیست دقیقه ابتدایی فیلم زمانی که اولگا مانند بقیه مدعوین منتظر حضور پروفسور پروم در کنفرانس سالانهی فیزیک کیهانی و كيهان شناسي است و درست در زمانی که مشغول پاسخگویی به ایمیل پروفسور است که تنها چند لحظه پیش آنرا دریافت کرده، با خبر میشود که پروفسور پروم چند روز پیش فوت کرده است!
گرچه پرس و جوی اولگا برای راستی آزمایی مرگ پروفسور پروم به خانهی شخصی او، دیدن دورادور خانوادهی غمگین و ماتمزده او، قبرستان و وکیل شخصی او هم کشیده میشود اما برای بیننده فیلم مرگ پرفسور –حتی تا پایان فیلم- در لایهی مهآلود رمز و راز باقی میماند. شاید پروفسور فریبکار اینبار هم سراغ معشوق تازهای رفته باشد و با حقهی مرگ خودش، هم از دست خانواده و هم از دست معشوق سمج خود آزاد شده باشد.
دستکم بیننده برخلاف اولگا نمیتواند با واقعیتِ مرگ پروفسور کنار بیاید. آنهم با صحنههای مرگ بدلکارانه و ناواقعی که لابهلای فیلم با آن مواجه میشود. اولگا که سالهاست در نقش بدلکار در صحنههای خطرناک و دلهرهآور بدلکاری شرکت داشته و بارها و بارها مرگِ ساختگی خود و همکارانش را در فیلمهای مختلف دیده و بازسازی کرده است، نسبت به خبر مرگ پروفسور کاملاً تسلیم و ماتمزده بنظر میرسد و احتمالاً نسبت به درستی و صداقت پروفسور –که ما از آن بیخبریم- اطمینان کامل دارد.
اما نکتهی بعدی و در واقع رمز و راز ناگفته فیلم –که در اولین دیالوگها به آن اشاره شد- رابطهی سرد و در حال فروپاشی اولگا با مادرش است که گویا هرگز در مورد آن با پروفسور گفتگویی نکرده است. رابطهای که پروفسور حتی تا 3-4 ماه پس از مرگش (!) قصد در ترمیم و بازسازی آن دارد. طوری بنظر میرسد که پروفسور قصد دارد در نبود خودش رابطهی معشوقش را با جهان پیرامونش (مخصوصاً رابطه اولگا و مادرش) و احساس گناهی که معشوقش نسبت به مرگ پدرش دارد را، صمیمانهتر و دوستانهتر کند و این شاید بزرگترین درسی باشد که بین استاد وشاگرد این فیلم جریان دارد.
شاید آنچیز که مهمتر از همه در این فیلم خودنمایی میکند حضور عشق بین عاشق و معشوقی است که حتی دیگر نیازی به حضور مادی یکی یا هردوی آنها هم ندارد. عشق ابدی اگر نیاز به زمان نداشته باشد و با گذشت زمان دچار فرسایش نشود، لابد عشق لاوجودی هم میتواند بدون حضور مادی عاشق و معشوق و بدون وجود داشتن آنها درجریان باشد.
جوزپه تورناتوره شصت ساله شاید به اقتضای سن و سالش (برخلاف داستان مالنا) اینبار به سراغ عشق نامقدس و عجیبی رفته است که بین مردی مسن و دخترکی جوان برقرار است. با حذف تمام راز و رمزهای فیلم و آموزههای پنهان و آشکار عشقآلود آن، وقتی تنها دو فیلم مالنا و مکاتبات را در امتداد زندگی تورناتوره از نظر بگذرانیم شاید بتوانیم به آرزوهای پنهان و مهآلود همان پسرک عاشقپیشه مالنا برسیم که اینبار با مشکل اضافهسن روبرو است و درست بر عکس فیلم مالنا، اینبار عاشق فردی بسیار بسیار کوچکتر و کمسن و سالتر از خودش شده است.
منبع: بیست و هفت
حکم عشق در متافیزیک مجازی؛ نگاهی به فیلم مکاتبه
آیا تا به حال به این مسأله فکر کردهاید که سرنوشت پیامهایی که در فضای مجازی و در بستر اینترنت و شبکههای اجتماعی به یکدیگر منتقل میکنیم چه میشود؟ پیامهایی که میتوانند از جنس عشق و نفرت باشند. حال بیایید فکر کنیم که این «دنیای مجازی» در حُکم «کائناتی لایتناهی» است. در واقع با این طرز تلقی دنیای مجازی به یک «متافیزیک» تبدیل میشود. در این صورت آیا این متافیزیک یا کائنات نمیتواند بازخورد پیامها و نوشتههایی که در دنیای مجازی با یکدیگر رد و بدل میکنیم به ما بازگرداند؟ آیا نمیتوان تصور کرد که شبکههای اجتماعی مجازی که همۀ ما به فراخور عضوی از آنها هستیم سازوکاری به نام Reminder داشته باشند که در زمانهای مشخص و به طور متوالی پیامها و نوشتههای ما را به ما بازگردانند؟ به نظر میرسد که پاسخ به همۀ این سؤالها مثبت است، و اینکه پیامهای ما در دنیای مجازی همچون اجرام سماوی و ستارگانی هستند که غالباً نمیتوانیم آنها را با چشم مسلّح رصد کنیم.
همۀ این توضیحات ارائه شد تا به مفهوم فیلم The Correspondence پرداخته شود. Correspondence در سنت فلسفۀ علمی به معنای تناظرِ صدق و مبیّن آن است که احکام علمی با مواجهه با جهان تجربی/ عینی تأیید میشوند، اما در دنیای مجازی که جهان عینی معنا ندارد چگونه میتوان به تناظر صدق معنا بخشید. در اینجا ابژهها ابژههای حقیقی نیستند، چراکه دنیای مجازی چیزی جز کدها و کارکترهای مشخص نیست. اما باید در نظر داشت که در متافیزیک دنیای مجازی همۀ پیامها و نوشتههای ما ثبت و ضبط میشوند. بدینترتیب این عینیتهای غیرواقعی و غیرعینی ورای سوژهها و ورای حیات و ممات آنها به موجودیت خود ادامه میدهند.
در ادامه تأکید کارگردان فیلم بر روی مقولۀ «عشق» است. در نگاه کارگردان فیلم «حُکمِ عشق» در مواجهه با پیامها و نوشتههای ثبت و ضبط شده در دنیای مجازی ــ کائناتی دیگر ــ هر روزه و همواره در همۀ ابعاد زمانی ممکن تأیید میشود و بازخورد آن از همچون سازوکار Reminder قابل لمس است. پس اگر خالق جهان هستی با تعبیۀ مرگ در قالب کهولت سن و بیماری عشق را در عالم خارج و عینی پایان میدهد، ضبط و ثبت پیامها و نوشتههای عاشقانه همچون ستارگان کهکشانهای بیپایان بینهایت و لامتناهی بوده و جاودان خواهند شد؛ حتی اگر «خالقان» این پیامها و نوشتهها مدتهاست که مرده باشند.
تماشای فیلم The Correspondence به کارگردانی کارگردان شهیر ایتالیایی، جوزپه تورناتوره را از دست ندهید. فیلم محصول کشور ایتالیا بوده و در ژانویۀ 2016 اکران شده است. برای اینکه وارد جزئیات بیشتر فیلم نشوم از روایت داستان و شخصیتهای آن پرهیز کردم و صرفاً به توضیح در مورد مفهوم کلی فیلم پرداختم.
منبع: فراتاب
مکاتبه؛ در جستوجوی منطق فانیبودن
مکاتبه (La corrispondenza/ The Correspondence) فیلمی محصول سال ۲۰۱۶ ایتالیا به کارگردانی جوزپه تورناتوره است که همانند چهار فیلم پیشین این او؛ افسانه ۱۹۰۰، مالنا، سینما پارادیزو و بهترین پیشنهاد داستانی عاشقانه دارد. اما تورناتوره این روایت جدید را نه همانند فیلمهای مالنا، سینما پارادیزو و افسانه ۱۹۰۰ در دوره تاریخی مشخصی بیان میکند و نه همانند بهترین پیشنهاد فیلمی بیزمان بیمکان است، بلکه مکاتبه، بهسادگی در زمان و مکانی مشخص پیش میرود. اما پشت این ظاهر ساده، بهدلیل پیچیدگیهایی انکارناپذیر، مخاطب را تا آخرین دقایق در حالت تعلیق نگه میدارد.
در این فیلم، ادوارد (اد) فروم، اخترفیزیکدان و استاد دانشگاه با دختر جوانی به نام ایمی رایان، دانشجوی رشته اخترفیزیک و بدلکار صحنههای حادثهای سینما، در ارتباط عاشقانهای است که ششمین سال آن سپری میشود. اد به بهانه شرکت در همایشها و قرارهای کاری بهمدت سه ماه به خانه ییلاقیاش در جزیره سنجولیو در شمال ایتالیا میرود و درحالیکه تماسهای مداوم آنها ازطریق ویدیوچت و ایمیل ادامه دارد، ایمی درطول کنفرانسی باموضوع اخترفیزیک با خبر میشود که محبوبش چند روز قبل مرده است. مرگ اد برای ایمی باورکردنی نیست، زیرا همانروز نامهای از او دریافت کرده و حتی زمانیکه این خبر را میشنود، اد ایمیلی برایش فرستاده است. از اینجا به بعد، رابطه این دو شخصیت جنبهای سورئال میگیرد.
عشق؛ آمیزهای از علم و هنر
ویرجیل اولدمن، شخصیت اصلی فیلم قبلی تورناتوره (بهترین پیشنهاد)، دلال بزرگ آثار هنری با مجموعهای ارزشمند از تابلوهای معروف است که مجذوب بازسازی رباتی مکانیکی مربوط به قرن هجدهم میشود. این همپوشانی علم و هنر به شکل دیگری در فیلم مکاتبه و اینبار به شکل فیزیک و سینما دیده میشود. ایندرحالی است که تا پیشاز این، عاشقانههای تورناتوره صرفاً ارتباط مستقیمی با هنر داشتند که در افسانه ۱۹۰۰ بهشکل موسیقی، در سینما پارادیزو بهشکل سینما و در مالنا بهشکل نویسندگی نمایان شده بود. بنابراین، بهنظر میرسد با آغاز دهه دوم قرن بیستویکم، تورناتوره در جستوجوی مفهوم بهروزتری از عشق است که آن را با بالابردن سن شخصیتهای مرد و افزودن درونمایه علم به هنر آن را متجلی میکند.
مکاتبه، روی نظریهای در حوزه فیزیک نظری تمرکز میکند که تاکنون اثبات نشده است. این مبحث که «نظریه ریسمان» نام دارد، بهتنهایی یکی از سورئالترین و انتزاعیترین نظریههای علم فیزیک بهشمار میرود و بههمین دلیل بارها در سینما بهویژه سینمای علمیتخیلی و درامهای تخیلی از آن استفاده شده است. فیلمهایی چون «میانستارهای» محصول ۲۰۱۴ آمریکا به کارگردانی کریستوفر نولان، نارنجی محصول ۲۰۱۵ ژاپن به کارگردانی کوجیرو هاشیموتو، دومکانی محصول ۲۰۱۳ ژاپن به کارگردانی ماری آزاتو ازجمله آثاری سینمایی هستند که به شکل مستقیم یا غیرمستقیم، نظریه ریسمان را دستمایه قرار دادهاند.
این نظریه که در مفهوم عامه از آن با نام «جهانهای موازی» یاد میشود و مربوط به حوزه فیزیک انرژیهای بالاست، بیان میکند که ماده در بنیادینترین صورت خودش نه به شکل ذره بلکه به شکل ریسمان است و فضایی که ریسمانها در آن حضور دارند دارای چندین بعد است و این ابعاد برخلاف چهار بعد اصلی (جرم، طول، دما، زمان) آنقدر کوچک و فشردهاند که اگر کسی بهاندازه کافی در جهت آنها حرکت کند بهجای اولش بازمیگردد و برای آنکه به نقطه اول بازگردد مسافت بسیار کمی را طی میکند. اگر هر بعد اضافی از هر ماده را یک جهان در نظر بگیریم، به تعداد هریک از این ابعاد، یک نسخه از ما میتواند وجود داشته باشد.
در مکاتبه، اد فروم وقتی بهدلیل ابتلا به سرطان سلولهای ستارهشکل مغز، متوجه زمان کوتاه باقیمانده از عمرش میشود از این نظریه برای جاودانگی مجازی خودش بهره میگیرد و شروع به ضبطکردن ویدیوها، نوشتن نامهها و رمزگذاری خاصی برای پست الکترونیکش میکند، تا بهاینترتیب، حتی بعد از مرگ هم بتواند ارتباط عاشقانهاش را با ایمی حفظ کند و ماجرا را بهگونهای نشان دهد که بهنظر برسد ابعاد دیگری از او همچنان زندهاند و زندگی میکنند.
تعلیق فیلم؛ تعلیق تماشاگر
مکاتبه قادر است حتی تماشاگران دائمی و وفادار آثار تورناتوره را تا اواخر فیلم سردرگم کند و از آنها بخواهد مرتب از خودشان بپرسند با چه فیلمی مواجهاند؟ آیا این فیلم همانند آثار قدیمیتر این کارگردان ایتالیایی از عشقی ناب حرف میزند یا همانند بهترین پیشنهاد پای فریبکاری دیگری میان است؟ آیا تورناتوره به آثار سورئال علاقهمند شده است؟ یا در نامطمئنترین و فرضیترین حالت ممکن، به ساختن فیلمهای علمیتخیلی روی آورده است؟
شاید بتوان برای این سردرگمی، دو علت اصلی را بیان کرد؛ فیلم قبلی تورناتوره، بهترین پیشنهاد، با پایانی بیرحمانه مخاطبانش را در بهت و ناباوری و اندوه به حال خودشان رها کرد و سبب شد آنها برای فیلمهای بعدی او دست از خوشباوری معمول بردارند و تا آخر فیلم جانب احتیاط را برای نتیجهگیری حفظ کنند. دلیل دوم، استفاده جدی از نظریهای مربوط به علم فیزیک در فیلمی غیرعلمی است. زیرا همانطور که پیشتر ذکر شد این نظریه، بستر نابی برای فیلمهای علمیتخیلی، درامهای تخیلی، فیلمهای سورئال و ژانر دلهره است. اما تورناتوره نشان داد که حتی این مبحث عجیب علمی نهفقط بهسادگی میتواند در فیلمی واقعگرایانه استفاده شود که حتی ظرفیت دارد در فیلمی عاشقانه بهکار رود.
بازگشت امروزی به سبک جدید دولچ
عشق در دو فیلم اخیر این کارگردان ایتالیایی نه مفهومی فیزیکی و انسانی بلکه ماهیتی معنوی و فرانسانی میگیرد و تصویری از زن ارائه میدهد که نگاهی پساامروزی (پستمدرن) از سبک جدید دولچ یا Dolce stil novo یا سبک جدید شیرین است که بین سالهای ۱۲۸۰ تا ۱۳۱۰ میلادی در بین شاعران ایتالیایی بسیار رواج داشت. در این سبک شعری، شخصیت زن از خالق یک عشق زمینی در وجود مرد به شخصیت یک زنفرشته تغییر ماهیت میدهد و درواقع زن، به واسطه و میانجی میان مرد و خدا تبدیل میشود و این توانایی را بهدست میآورد که آرزوی مرد را برای داشتن قلبی مهربان و ناب و درنهایت رسیدن به قرب الهی محقق کند. درواقع سبک جدید شیرین، مفهومی نو از عشق غیرممکن را شرح میدهد که بهمعنی رسیدن به خداست و بنابراین، مفهوم عرفانی رو دنبال میکند.
همین عشق به زنفرشته در دو فیلم اخیر تورناتوره بهوضوح نمایان است و بههمینعلت مردهای این دو فیلم بهجای آنکه جوانانی پرشور با عشقهای زمینی باشند افرادی میانسالاند. هرچند در بهترین پیشنهاد بهدلیل اشتباه در انتخاب زنفرشته، این عشق به سرنوشتی تلخ ختم میشود.
بهدلیل همین نگاه پساامروزی به سبک جدید دولچ، اد فروم، دانشمند اخترفیزیکدان، در پایان فیلم با نگاهی مذهبی به مسئله عشق، میگوید: «عادلانه نیست که بار اندوه، ترس و حس پوچی را بر دوش بکشیم. مغز بشر هرگز نمیتواند ابدیت را درک کند یا حتی عشق را بهدرستی بفهمد. برای هرچیزی منطقی وجود دارد. میدانم که در لحظه تولد همه ما از نعمت جاودانگی برخورداریم. پس چرا میمیریم؟ چون یکبار در مسیر وجودیمان، یک اشتباه مرتکب شدیم؛ فقط یک اشتباه. اما همان باعث شد که نعمت جاودانگی را از دست بدهیم.» اینگونه با رجوع به داستان میوه ممنوعه و راندهشدن بشر از بهشت، درباره منطق فانیبودنی شرح میدهد؛ موضوعی که علم از توضیح آن عاجز است. در ادامه، عشق ابدیازلی انسان به خدا بهواسطه یک زنفرشته را نمادی از جاودانگیای میداند که تا آن لحظه، با تکیه بر علم و ازطریق نظریه ریسمان در تلاش برای رسیدن به آن بود.
منبع: سایت فیلم نوشت