کارگردان: Denis Villeneuve
نویسنده: José Saramago, Javier Gullón
بازیگران: Jake Gyllenhaal, Mélanie Laurent, Sarah Gadon
خلاصه داستان: دشمن؛ فیلمی در سبک تریلر روانشناسانه به کارگردانی دنی ویلنو و بازی جیک جیلنهال است. داستان فیلم درباره مردی است که شخصی کاملا مشابه خودش را در یک فیلم می بیند و سعی می کند که آن فرد را هر طور شده پیدا کند…
قبل از پرداختن به نمادها، استعاره ها و رمزگشایی فیلم Enemy (دشمن)، بیان این نکته روشنگر خواهد بود که این اثر بر پایه نظریه فروید بنا شده است (نھاد، من، فرامن) پس اجازه دهید توضیحی مختصر راجع به این مطلب داشته باشیم. «نهاد یا id» در واقع کشش های لذت جویانه ما انسان هاست؛ هر غریزه و میل ما طلب می کند.
«فرامن یا Super ego» همان وجدان است؛ سازمانی که اعتقادات مذهبی، بایدها و نبایدها و در کل اخلاق را در خود جای داده است. و «من یا ego» نقش کنترل این دو را برعهده دارد؛ به بیان ساده تر سازمانی میانجیگر است که تلاش می کند بین این دو نهاد مذکور صلح برقرار کند.
دلیل نامگذاری «دشمن» برای فیلم، دقیقا اشاره به جنگ تمام نشدنی بین «نهاد و فرامن» است؛ از طرفی «نهاد» تمام تلاشش ارضا کردن نیازها و رسیدن به امیال خود است، و از طرفی دیگر«فرامن» که نقش پلیس ذهن را دارد، همواره در تلاش است که نهاد را سرکوب کرده و او را مهار کند. این جنگ و نزاع همیشگی، این دو را دشمنان قسم خورده هم کرده است.
آدام یا آنتونی؟ کدام حقیقی هستند؟
شخصیت حقیقی و اصلي adam است، اما چطور میشود این نکته را ثابت کرد؟ اول اینکه به نام یکی از کاراکترها دقت کنید، «Adam» که همان آدم است. شاید با خود بگویید که هرکسی که نامش آدام (اشاره به آدم و حوا) باشد اشاره به همان آدم و حوا دارد؟ صبر کنید! فیلم Enemy (دشمن) به ما کد دیگری میدهد تا این نکته برای ما مسجل شود.
در کتاب مقدس خوانده اید که حوا چطور به وجود آمد؟ از پهلوی آدم درست است؟ آیا اتفاقی است که پهلوی adam جای یک بریدگی است و جای زخم را در فیلم ما می بینیم؟! بله درست است! آنتونی را آدام به وجود آورده است. آنتونی در واقع ساخته آدام در ناخوداگاه او است.
نکته ای که ممکن است شبهه ساز بوده باشد این است که پس با توجه به نام گذاری اسم « آدم » روی شخصیت اصلی و زخم پهلوی او، میتوانیم فیلم را یک اثر دینی بنامیم! خیر اصلا؛ اشتباه نکنید. نکته اینجاست که فیلم Enemy، در واقع از یک کد دینی به عنوان یک پیام راهنما استفاده کرده است.
شبهه دیگری که ممکن است به وجود آمده باشد این است که با خودتان بگویید که پس چرا شخصیت «آنتونی» نیز جای زخم دارد؟! دقت کنید شخصیت آنتونی وجود خارجی ندارد. او در ذهن آدام است. اگر او زخم نداشت به این معنی بود که او یک شخصیت مستقل است.
پس اگر هر دو زخم دارند از کجا بفهمیم که شخصیت اصلی کدام است؟ جواب را در نام کاراکترها و از کد دینی که به ما داده شده است در میابیم.
عنکبوت و تار عنکبوت
عنکبوت در حقیقت نماد زن و شهوت است و تار عنکبوت استعاره از حصاری است که مفهومی به نام اخلاق و تعهد دور انسان می کشد؛ اما چرا؟ و چطور؟! اگر دقت کرده باشید تمام عنکبوت هایی که در فیلم میبینیم مستقیم یا غیرمستقیم با یک زن در ارتباط هستند. برای مثال سکانس ابتدایی که یک زن قصد دارد پایش را روی عنکبوت بگذارد! یا در اواسط فیلم، بعد از سکانس مادر و فرزند، عنکبوتی بزرگ را در شهر می بینیم، و در سکانس پایانی یک زن تبدیل به عنکبوت می شود! حال تار عنکبوت را کجا می بینیم و قصه اش چیست؟ تا به حال به سکانس تصادف دقت کرده اید؟
در این قسمت از فیلم دشمن (Enemy) که در واقع شخصیت آدام و دوست دخترش تصادف کرده اند. وقتی دوربین به ماشین نزدیک تر میشود ترک هایی را روی شیشه ماشین میبینیم که شباهت چشم گیری به تارهای عنکبوت دارند! فکر میکنید چرا؟ باتوجه به شناختی که از تار عنکبوت پیدا کردیم میتوان به این سوال پاسخ داد. در واقع شیشه ای که ترک هایش شبیه به تار عنکبوت شده، اشاره به تاثیر روانی غریزه جنسی روی انسان است (همچون تار عنکبوت انسان را احاطه میکند)
دنبال منطق داستانی نباشید!
نکته ای که بسیار حائز اهمیت است بیان این مسأله است که فیلم هایی از این دست که با فضای کاملا سورئال، خط داستانی خود را پیش می برند، به واسطه شکل خاصی از تدوین و منظم نبودن زمان بندی ها، از آن برداشت های داستانی متفاوتی میتوان کرد، پس تحلیل یک فیلم به منزله حل و فصل منطق داستانی نبوده بلکه در تحلیل قرار است بار محتوایی و معنایی و هرآنچه که فیلم در تلاش است در کل به مخاطبش القاء کند را بررسی کنیم.
بالاتر گفتیم که فیلم «دشمن» با تکیه بر نظریه فروید ساخته شده است؛ نظریه ای که ذهن انسان را به سه بخش نهاد من و فرامن تقسیم بندی می کند؛ همچنین گفتیم که نام گذاری دشمن روی فیلم در حقیقت جنگ بین نهاد و فرامن است. جنگی که همواره این دو را دشمنان هم ساخته است. گفته شد که شخصیت حقیقی همان «آدام» است و در واقع آنتونی ساخته ذهن آدام می باشد؛ آنتونی در واقع همان کسی است که آدام برای فرار از روزمرگی هایش او را در ذهنش خلق می کند. و در آخر عنکبوت که شاید مهمترین نماد در این فیلم است، اشاره به زن، شهوت و تار عنکبوت استعاره از حصارهاوزنجیرهای درونی انسان است که او را محدود می کند.
دیکتاتوری ذهن
برگردیم به ابتدای فیلم جایی که معلم تاریخ یعنی آدام جملاتی را در کلاس بر زبان می آورد که بسیار مهم هستند و اشاره مستقیم به آنچه گفته شد می کند، به این جملات دقت کنید «همش مربوط میشه به کنترل، هر دیکتاتوری یک وسواس فکری داره اما دیکتاتوری های دیگه استراتژی های دیگه ای داشتند برای کنترل ایده ها، دانش»
منظور از دیکتاتوری در جملات آنتونی، با توجه به رویکرد زیگموند فروید، همان فرامن است، قسمتی از ذهن که انسان را از رسیدن به امیال فردی خود باز می دارد، و همچنین درجملات او کلماتی همچون دیکتاتوری های دیگر استراتژی های دیگر کنترل ایده ها را می بینیم که در واقع اشاره به ادیان، عرف های گوناگون جوامع ومکاتبی دارد که افکار انسان را جهت دهی کرده و انسان با توجه به همان چهارچوب های تعریف شده، کشش ها، عقده ها و ارزش هایش به وجود می آیند وشکل می گیرند.
شهری بسیار آلوده
به شهری که در فیلم می بینیم دقت کنید، تکه هایی از شهر را ما در کاور فیلم که روی سر کاراکتر اصلی است نیز می بینیم. واضح است که شهرنماد ذهن است و آلودگی آن اشاره به آلودگی های ذهن انسان دارد که او را به دردسرهای بزرگ می اندازد و به چالش می کشد. این آلودگی ها به سبب ناتوانی بخش «من» ذهن، در کنترل کردن و میانجی گری صحیح بین 2 بخش دیگر یعنی «نهاد و فرامن» است.
آنتونی چطور و چرا متولد شد؟
برای اینکه ارتباط آنتونی باهرآنچه تا به حال گفتیم را بهتر درك کنیم و بفهمیم که او درحقیقت چرا به وجود آمد یک فرضیه را مطرح می کنم… آدام معلم تاریخی است که بعد از ازدواج با همسرش متوجه می شود که او دچار تنوع طلبی شده و به واسطه باردار بودن همسرش در رابطه جنسی با او دچار مشکل شده است. او با دختری وارد رابطه شده و به همسرش خیانت میکند. او بعد از تصادفی که رخ می دهد (اشاره به زخم پهلو) به زندگی عادی خود باز می گردد. دقت کنید در قصه شخصی به نام آنتونی وجود ندارد، بلکه او فقط ساخته ذهن آدام است که درواقع نماد امیال آدام است.
تحلیل سکانس پایانی
سکانس آخر را به یاد آوردید، جایی که آدام دوباره آن کلید را برمی دارد (استعاره از این است که او دوباره می خواهد به همسرش خیانت کند) وقتی او به سمت اتاق می رود که با همسرش برنامه شب را چک کند ناگهان همسرش را به شکل یک عنکبوت بزرگ می بیند. اما این سکانس دو ویژگی سوال برانگیز دارد، یک اینکه چرا آن عنکبوت می ترسد؟ و اینکه چرا آنتونی واکنش خاصی نشان نمی دهد؟
اگر خاطرتان باشد در قسمت اول گفته شد که عنکبوت نماد زن و فشار تعهدی است که بر دوش مرد قرار گرفته. اگر دقت کرده باشید وقتی ما عنکبوت را می بینیم دوربین از پشت سر آدام تصویر را به ما نشان می دهد؛ این به این معنی است که درواقع آدام همسرش را اینطور می بیند و ما صحنه را از دید او می بینیم. آدام او را همچون یک مانع بزرگ وی حصار مزاحم برای رسیدن به امیال خود می بیند! حال می فهمیم که چرا در ابتدای فیلم Enemy زنی می خواست عنکبوت را له کند؛ در واقع میخواست باری که بر دوش دام است را له کند. و دلیل اینکه آدام از دیدن آن ترسی ندارد این است که اومدت هاست او را همچون عنکبوت می بیند.
حرف آخر و پیام فیلم Enemy (دشمن) را می توان در جمله ای از سارتر خلاصه کرد؛ اگر من درگیر این جنگ شده ام، پس این جنگ، جنگ من است. این درضمیر من است، صحبتی از دشمن در اینجا نمی آید چرا که دشمن همان قبول وضع موجود است. تفسیر این جملات به زبان ساده تر: انسان باید مسئولیت کار خود را گردن بگیرد؛ انسان باید بداند که خود مسئول زندگی خود است. پس برای روانی آسوده و زندگی در مسیری هموار، افسار ذهنت را به هر روشی که میدانی به دست بگیر و کنترلش کن.