در این مطلب به نقد و بررسی فیلم The Young Karl Marx می پردازیم. کارل مارکس جوان (The Young Karl Marx) فیلمی فرانسوی در سبک درام و زندگینامهای به کارگردانی رائول پک محصول سال ۲۰۱۷ است که سالهای جوانی کارل مارکس را به نمایش میگذارد. از بازیگران آن میتوان به آگوست دیهل، الیویه گورمه، و رولف کانیس اشاره کرد.
چرا کارل مارکس جوان، فیلم خوبی نیست؟
جملهی معروفی هست که میگوید اگر میخواهی عقیدهای را نابود کنی، خوب به آن حمله نکن، بد از آن دفاع کن.
فیلم گرچه هم از آیامدیبی امتیاز خوبی گرفت و هم طرفداران زیادی داشت، اما مشخص بود که به دفاع بد از مارکس پرداخته است.
شروع فیلم فوقالعادهاست.جملاتی از مارکس بر روی صحنههایی دلخراش که رنج کارگران را نشان میدهد. لحظهی ورود مارکس به فیلم هم عالی است. شجاعت و جسارت یک انقلابی در چهره و حرکات این بازیگرِتوانا کاملا مشهود است. اما در ادامهی فیلم ما که مارکس را از قبل میشناسیم و پیشفرضهای بسیاری از او در ذهن داریم، فقط شاهد همین کلهشقبازیها هستیم. در واقع بزرگترین ایراد فیلم همین است.
هیچ خبری از مارکس متفکر، نابغهی عصر خودش، نیست. ما فقط یک جوان انقلابی پر شروشور میبینیم و نه یک اندیشمند و بنیانگذار یک مکتب پرهیاهو و جنجالی.
شخصیتپردازیها اگرچه حرفهایست اما از واقعیت به دور است. در فیلم مدام مارکس در حال مستی است و یکی از مشهورترین جملات خود، که علیه فیلسوفان زمان خود بیان میکند را بعد از خروج از بار و در حال مستی و منگی بیان میکند. واقعیت آیا این است؟ خیر! چه مارکسیسم باشیم و چه حتی علیه آن، نمی توانیم انکار کنیم مارکس نابغهای بود که عمر خود را با تفکر و کتاب گذراند و هر جمله از مارکس حاصل تفکرات عمیق او در سیاست و جهان پیرامونش بود.
در کل ما یک مارکس متفکر در فیلم ندیدیم. ایراد بعدی که به فیلم وارد است نوع نمایش رابطههای عاطفی و جنسی انگلس است. همهی ما میدانیم چپ همیشه علیه بیبندوباری جنسی است. اگر چه مذهبی نبودند و با مسیحیت درافتادند اما هرگز به سمت انحرافات اخلاقی نرفتند و اتفاقا با جدیت علیه آن میایستادند. در فیلم میبینیم که انگلس غیرمستقیم در دیالوگی که با همسر مارکس دارد قصد دارد او را با ثروت خود شیفته کرده و با او وارد رابطه شود.یعنی رابطه با همسر نزدیکترین دوست خود. و یا اینکه در سکانسی همسر انگلس، خواهر خود را به انگلس معرفی میکند تا باهم باشند و فرزندی که او نمیخواهد به دنیا بیاورد را خواهرش برای انگلس به دنیا بیاورد. چنین اتفاقاتی که هیچ مدرک معتبری و هیچ سندی در واقعیت آن را تایید نمیکند چرا باید وارد فیلمنامه شوند؟ آیا جز اینکه کارگردان به قصد تخریب اسطورههای چپ، دست به چنین کاری زدهاست؟آنهم به روشی نامعقول؟
غیرواقعی بودن شخصیتپردازی ها به همینجا ختم نمیشود.یکی از مهمترین سکانسها سکانسی است که مارکس و انگلس قصد دارند که نامی برای گروه و مکتب خود انتخاب کنند. در آن سخنرانی، انگلس و مارکس دو متفکر بنیانگذار مکتبِ خود، عملا هیچ حرف مهمی نمیزنند و برعکس، کارگردان طوری جوِ آن سخنرانی را به نمایش میگذارد که گویی مارکس و انگلس قصد دارند خشم کارگران را علیه ثروتمندان تقویت کنند بدون آنکه هیچ راه مشخصی پیش روی آنها بگذارند. یک سخنرانی احساسی که هیچ ردی از جملات و ایدئولوژیهای مارکس و انگلس در آن دیده نمیشود. به خصوص لبخندهایی که مارکس هنگام سخنرانی به انگلس تحویل میدهد گویی که میخواهد این پیام را به او برساند که:((خوب گولشون زدیم)).
فیلم حرف مهمی ندارد. کلیت اتفاقاتی که رخ داده به واقعیت نزدیک است. اما در جزئیات و در شخصیتپردازی به کلی از واقعیت دور است. شخصیت پختهای که برای قرنهای بعد از خود هم ایدئولوژی و برنامهریزی داشته به شخصیتی لجوج و کودکانه تبدیل شده که حتی حاضر نیست کوچکترین انتقادی از سردبیر خود بشنود.
قطعا اتفاقات مهمتری برای نمایش دادن در فیلم وجود داشت اما فیلم دقایق زیادی به رفتوآمدها و مسافرتها و تلاشهای معمول در هر فعالیت سیاسی، میپردازد. یکجور وقتکشی!
مثلا برای موضوعات مهمی همچون دل کندن انگلس از آن ثروت هنگفت و پیوستنش به چنین مکتبی، قطعا زمان بیشتری لازم بود. کشمکشهای او با پدر بسیار کوتاه و گذراست. ما عذاب انگلس در طبقهی اشرافیت که از آن بیزار است را لمس نمیکنیم.برای همین پیوستنش به فقرا را باورپذیر نمیبینیم. اگر مارکس در این فیلم شوروهیجان انقلابی دارد، در آنگلس همان را هم نمیبینیم.
فیلم به لحاظ ساخت، از جذابیتهای سینمایی بیبهره نیست. ریتم تند و پرشوری دارد که مخاطب را تا لحظهی آخر نگه میدارد. بازیها بسیار قوی است. چهرهای جذاب برای مارکس انتخاب شده و زنهای زیبایی در فیلم حضور دارند. اما به راستی گمان نمیکنم برای مخاطبی که به دنبال ایدئولوژی باشد این فیلم حرفی برای گفتن داشته باشد.