طفل بودم، دزدکی پیر و علیلم ساختند!
شهریار
حقیقت خیلی هم با فیلم old (پیر) فاصله ندارد. به سالهایی که پشت سر گذاشتهاید نگاه کنید. چند ثانیه طول کشیده؟ حتی نتوانستیم مسیر زندگیمان را از روی منطق انتخاب کنیم. تا به خودمان آمدیم در گرداب احساسات و هیجانات نوجوانی و جوانی، اسیر شدیم؛ با افرادی همنشین بودیم که خودمان انتخاب نکردیم و درگیر مسایلی شدیم که خودمان نخواستیم. حجم عمر ما از یک تقویم مجلد چرمی بسیار کمتر به نظر میآید. چند دقیقه بعد از پایانِ فیلم، تازه میفهمی درگیر یک فیلم معمولی نبودهای. نکاتی ظریف دارد که هر دفعه یکی از آنها خودش را به تو یادآوری میکند. خلق فضا چنان خلاقانه است که نظیرش را در فیلم دیگری ندیدهایم. انگار، زمان خودش یک کاراکتر باشد که فقط چشم دارد. انگار نه دوربینها بلکه زمان است که افراد ساحل را نظاره میکند.
کارگردان: M. Night Shyamalan
نویسنده: M. Night Shyamalan, Pierre-Oscar Lévy, Frederik Peeters
بازیگران: Gael García Bernal, Vicky Krieps, Rufus Sewell
خلاصه داستان: خانواده ای در تعطیلات متوجه می شوند ساحل خلوت جایی که آنها برای چند ساعت در آن استراحت می کنند به نوعی باعث می شود که آنها به سرعت پیر شوند و…
اول فیلم Old زن به شوهرش گفت:((باورت میشه اینجا رو از روی اینترنت پیدا کردم؟)). اواخر فیلم متوجه میشویم این افراد برای آمدن به این ساحل انتخاب شدهاند. جراحی که پارانویید دارد، روانشناسی که صرع دارد، زنی باستانشناس که در موزه کار میکرده و تومور دارد. زنی که شدیدا مشکل استخوان دارد و…. . این افراد گمان میکردند که خود، این مکان را انتخاب کردهاند در حالی که از پیش انتخاب شدهاند و این خاصیت اینترنت است که تحمیل را انتخاب جلوه دهد.
اما مدیر پروژه برای کاستن حس عذاب وجدان و توجیه جنایات خود، از فدا کردن چند انسان به عنوان موش آزمایشگاهی ابایی ندارد،حتی کودکان را هم فدا میکند و آن را خدمت به بشر مینامند. چه کسی اجازه میدهد یک نفر فدای بقیه شود؟ آنهم بدون اینکه خودش داوطلب باشد؟
در ساحل، فشردگی اتفاقات زندگی، تولد و مرگ، عاشق شدن، به قتل رسیدن، باعث می شود افراد نه فرصت سوگواری نه فرصت جشن گرفتن داشته باشند. در تراژدی هملت خاطرمان هست که موضوع سوگواری تا چه اندازه مورد توجه هملت بود و ازدواج زودهنگام مادرش چقدر آشفته! و برادر افیلیا هم از اینکه برای خواهرش سوگواری مناسبی برگزار نشده بود تا چه اندازه خشمگین بود. اینگونه مناسک شاید در دنیای مدرن که زندگی شتاب و سرعت بیشتری گرفته؛ اضافی به نظر برسند اما فیلم پیر (Old) اهمیت سوگواری و جشن را به ما یادآوری میکند. اگر نه خوشحال شویم و نه ناراحت، اتفاقات، ارزش خود را از دست خواهند داد. اگر زیر شتاب زندگی، ماوای امنی برای درنگ و تامل نداشته باشیم، نه تنها نجات پیدا نمیکنیم بلکه پیر میشویم و در دریای زندگی غرق!
خواهر و برادر در انتهای فیلم زمانی معما را حل کردند که چند دقیقه به نجات فکر نکردند و به ساخت قلعهی شنی پرداختند. جالب است بدانید فیلم هم از داستانی با همین نام اقتباس شده. درنگ و تامل و به قول معروف لَش کردن، چیزی است که برای فراغ خاطر و ظهور خلاقیت به آن نیازمندیم. مثل زمانی که اسم شخصی را فراموش کردهایم و موقعی آن را به خاطر میآوریم که اصلا به آن فکر نمیکنیم.
ام نایت شیامالان کارگردان عجیبی است. معمولا امتیاز فیلمهایش به ۷ نمیرسند. اما به شدت پرفروش میشوند. فیلمهایش به ظاهر سادهاند اما مغز را درگیر میکنند. تفاوتشان را با فیلمهای دیگر درک میکنی. فورا میفهمی که موضوع فقط سرگرمی نیست. هر بار طرفدارانش به فیلمهای او گرچه امتیاز بالایی نمیدهند اما باز هم منتظر یک کار جدید از او هستند. هرگز هم از تماشای فیلمهایش پشیمان نمیشوند.