قاتلی که قاتل نبود
یک قتل به تمام اعیار برای قاتلی که قاتل نبود ، یک موقعیت پیچیده که کاوه مظاهری با دیدگاهی ساده به آن پرداخته است .
روتوش زندگی سرد و به نسبت فروپاشیدهی زوج جوانی را به نمایش میگذارد که عنصرهای مردسالارانه در آن به چشم میخورد ، البته لازم به ذکر است که این عناصر آنقدر رابطهی سرد زوج را بولد نمیکند بلکه مخاطب ناخودآگاه طی چند دیالوگ سادهی روزمره که حالتی دستوری را دارد و ممکن است در زندگی خیلی از زوج ها باشد ، متوجه میشود که رابطهی آن ها خوب نیست.
اما زن ، قاتلی که قاتل نبود با هنرمندی درخشان سونیا سنجری ، به جرعت میتوان گفت که اگر کسی دیگر ، برای مثال لیلا حاتمی این نقش را ایفا میکرد ، روتوش به این اندازه که هماکنون ، شاهکار نبود .
زن با این که شاغل یا به نوعی مستقل است اما میبینیم که مرد اکثر کار ها را به او متحول کرده و علیرغم اینکه زن ظاهری آزادانه در جامعه دارد در زندگی زناشویی خود این آزاد بودن یا مستقل بودن بیمعنا میشود در اینجا میتوانیم یک نفرت روتوش شده از مرد را در زن ببینیم که این رابطهی سرد و فروپاشیدهی است ها کمی برای مخاطب توجیح وار که نه ! اما قابل درک به نظر میرساند.
در رفتارهای مرد نیز یک نوع خشونت روتوش شده یا به تعریف دیگری زیرپوستی در دیالوگ ها ، نوع راه رفتن ، لحن صحبت کردن و… وجود دارد که نشان از قلدر بودن و مردسالاری او میدهد.
میتوان در اکثر سکانس های فیلم ، نشانه هایی از پنهان کردن یا به نوعی روتوش کردن همه چیز را توسط زن ببینیم ، وقتی که در محل کارش عکس لیلا حاتمی را روتوش میکند یا وقتی که در مهدکودک دربارهٔ گریم با مربی کودک خود صحبت میکند.
روایت روتوش علیرغم اینکه مدرن است اما یک کارگردانی کاملاً کلاسیک را دارد . داستان روتوش از آنجایی آغاز میشود که صبح طبق معمول همیشه زن مشغول آماده شدن برای رفتن به محل کار خود است .و مرد نیز مانند همیشه در اتاق کوچکشان مشغول ورزش با هالتر که در فاصلهٔ بین تخت و دیوار قرار دارد ، میشود.
زن حین اینکه در مقابل آینه مشغول به آرایش یا به تعبیری روتوش کردن خود است ، صدای همسرش را میشنود که از او کمک میخواهد.
وزنهٔ هالتر روی گردن سیاوش ( همسرش ) افتاده است زن به طرفش رفته و چند باری سعی میکند وزنه را بردارد در اینجا مخاطب منتظر این است که زن بقیه را خبر کند.
اما در مهمترین پلان این فیلم زن به طرز عجیب و وهمناکی به تماشای مرگ همسرش میایستد.
و تا وقتی که میمیرد از خانه بیرون نمیرود.
در مهمترین سکانس بعدی زن بعد از اینکه از سرکار میآید و در این فاصله برای روتوش کردن کار خود با سیاوش تماس میگیرد به او پیامک میدهد و…
سکانس شاهکار فیلم در اینجاست که زن تمرین میکند چگونه نقش بازی کند یا اینکه چگونه مرگ همسرش را جار بزند . این تمرین چند بار تکرار میشود تا در پلان بینظیری که زن اشک میریزد در اینجا مخاطب نمیداند او نقش بازی میکند یا واقعی است.
در پایان میتوان گفت روتوش شاهکار صنعت فیلم کوتاه ایران است .