کارگردان : Jean-Marc Vallée
نویسندگان : Nick Hornby
بازیگران : Reese Witherspoon, Gaby Hoffmann, Laura Dern
برگرفته از کتاب “طبیعت وحشی” به قلم: چریل استراید
فیلم Wild (وحشی) که بر اساس داستان واقعی شرل استرید نویسنده آمریکایی است،فیلم خوبی نیست فیلم زیبا و درجه یکی است که یک سفر رایگان شما را به دل طبیعت زیبا می برد. این فیلم فوقالعاده از هر نظر است،از بازیگر ها،کادربندی درست و زیبا از طبیعت گرفته تا موضوع احساسی فیلم، همه چیز آنقدر زیباست که بعد از تمام شدن میخواهی همان لحظه فیلم را دوباره تماشا کنی!
قدم زدن و زندگی کردن شریل در طبیعت (با بازی ریس ویترسپون) به تنهایی فیلم وحشی را پیش میبرد به خصوص با نشان دادن سختی زندگی در طبیعت،این فیلم به ما نشان می دهد که چگونه یک بازیگر با حداقل دیالوگ حس را به بیننده انتقال می دهد.
یکی از چیزهایی که مرا به نوشتن نقد این فیلم ترغیب کرد تکنیک کارگردانی ژان مارک ولی بود، فیلمبرداری فوقالعاده زیبا ، اکستریم لانگ شات از طبیعت بکر، استفاده از پدیده های طبیعی مثل باران ،برف،مه و… صداگذاری دقیق و درست از صدای گرگ ها گرفته تا صدای مار همه ی این ها دست به دست هم داده است تا فضایی زیبا و ناشناخته برای قهرمان داستان بسازد.
با وجود تنهایی و تنها ماندن شریل در طبیعت، فیلمنامه درست وحشی حس طرد شدن و کنجکاوی را در هر صحنه از فیلم زنده نگه میدارد،فضا ممکن است که زیبا و در عین حال ترسناک باشد اما لذت یک اکتشاف و طبیعت گردی هوش را از سر آدم می برد.
به عنوان یک موسیقی دوست نمی خواهم از موسیقی های استفاده شده در این فیلم بگذرم،موسیقی های درست و خوب کانتری(موسیقی محلی آمریکا) طوری دقیق انتخاب و استفاده شده اند که بعد از اتمام فیلم زمان زیادی را صرف پیدا کردن آنها کردم. و اما بازیگر فیلم ریس ویترسپون که در نقش شریل استرید(نویسنده آمریکایی)بازی کرده است به خوبی حس را از داستان به بیننده منتقل میکند، این بازیگر که در سال ۲۰۰۵ برنده اسکار نیز شده بود به خوبی از عهده این نقش برآمد و حتی نامزد اسکار و گلدن گلوب نیز شد.
حاوی اسپویل: ریس ویترسپون نقش دختری را ایفا میکند که تنها پنگاه اش یعنی مادرش را از دست میدهد،زندگی اش تعریفی ندارد و به قول خودش: زندگیمو خراب کردم! اما تصمیم مهمی در زندگی میگیرد سفر به دل طبیعت و به جرئت میتوان گفت لورا درن(در نقش مادر)نیز در کنار ریس ویترسپون تیم بازیگری قوی و خوبی را تشکیل داده اند که دیالوگ ها و روابط مادر دختری را به خوبی چه از بعُد هنری و چه از بُعد احساسی به ما نشان می دهد.
در پایان میتوان گفت فیلم اقتباسی وحشی فیلم خوب و هنری است که میتوانید چشمانتان را به دیدنش مهمان کنید.
منتقد: امیر سالار کریمی
«طبیعت وحشی/ Wild» [عرصه] جهش بلند ریس ویترسپون برای دریافت جایزه اسکار و قدرت بازیگریاش، که ممکن است منجر به نامزدی او برای دریافت این جایزه شود، است. حضور او قدرتمندترین و به یادماندنیترین جنبه فیلمی است که بدون او حضور این بازیگر حرفی برای گفتن نداشت. ویترسپون قطعاً با تمام قدرت پیش میرود و از زمان حضور در فیلم «عبور از خط /Walk The Line» (که برایش اسکار بهترین نقش اول زن را به ارمغان آورد) جلوی دوربین تمام تلاش خود را میکند و جسورانهترین نقش خود را از زمان «گرگ و میش/Twilight» ایفا میکند. « طبیعت وحشی»، بر اساس کتابی از چریل استراید، توسط ژان مارک والی (کارگردان فیلم «باشگاه خریداران دالاس /Dallas Buyers Club» ساخته شده است. این فیلم تلاش میکند تا نشان دهد که برگشتن به اصول تا چه حد میتواند مانع از غرق شدن در گرداب زندگی که در اثر فشار اثرات مخرب از مدار خود خارج شده است شود.
گرچه سفر چریل جالب است، اما هرگز مانند سفر کریستوفر مک کندلس (در فیلم «به سوی طبیعت وحشی/ Into the Wild») متقاعد کننده نیست. چشمگیرترین جنبه « طبیعت وحشی»، راهپیمایی ۱۰۰۰ مایلی چریل در مسیر پاسیفیک کرست نیست بلکه خاطراتی هستند که در قالب فلاش بکهایی در بدنه فیلم تزریق میشوند. پی بردن به علت این که چرا این سفر را شروع کرده به مراتب راضی کننده تر از تماشای اتفاقاتی است که در جریان سفر برای او رخ میدهند. هرگز احساس نمیکنیم که زندگی چریل در خطر است، شاید به این دلیل که میدانیم او زنده میماند و این کتاب را مینویسد. این با «به سوی طبیعت وحشی» فرق میکند (در واقع مک کندلس مرد).
داستان فیلم، که در سال ۱۹۹۵ رخ میدهد، سفر چریل از مرز کالیفرنیا/مکزیک تا کانادا را دنبال میکند. او با برخی اتفاقات شایعی که برای اکثر هایکرها رخ میدهند مواجه میشود: درد گرفتن عضلات، آذوقه ناکافی، هوای بسیار سرد و طوفانی و مسافران دیگری که همیشه یاری رسان نیستند. (مورمور کننده ترین صحنه، صحنه ای است که در آن چریل آب فیلتر شده ای را با یک جفت مرد تقسیم میکند). شوخ طبعی فرصتی برای عرضه اندام در فیلم پیدا کرده است، مثلاً در صحنه ای شاهد نخستین تلاشهای چریل برای پوشیدن کوله پشتی سنگینی هستیم که احتمالاً هم وزن خود است.
در حین راه رفتن خاطراتی را به یاد میآورد. فلاش بکها ظرف نمایش خاطرات به بیننده هستند. چریل دوران کودکی و لحظات شادی که هنوز در دوران نوجوانی در خانه زندگی میکرد را به یاد میآورد. بعد تاریکی از راه میرسد: مرگ مادر (با بازی لورا درن) در اثر سرطان؛ وخیم شدن وضعیت زناشوییاش با پل (با بازی توماس سادوسکی)؛ اعتیاد به مواد و روابط جنسی بی محابا؛ و بالاخره قبول این که اگر کاری برای تغییر زندگیاش نکند در آینده ای نه چندان دور گور تنها مقصدش خواهد بود. راه حل او، نوعی بازپروری شخصی، دل زدن به چالش سفر در مسیر پاسیفیک کرست در مدتی بیش از سه ماه است.
دو دلیل متقاعد کننده برای تماشای « طبیعت وحشی» بازی ویترسپون و فیلمبرداری این فیلم هستند. در این که بازیگر خود را وقف این نقش کرده هیچ شکی نیست. او با تمام وجود جلو میرود و در نتیجه چریل را به زندگی بر میگرداند. شاید هیچ بازیگر زن دیگری در سال ۲۰۱۴ تا این حد متعهد به نقش خود نبوده است. این تعهد صرفاً برای سودای اسکار نبوده؛ بلکه پر واضح است که ویترسپون به آنچه میکند اعتقاد دارد. والی، کارگردانی که متیو مک کاناهی را به جایزه اسکار سال ۲۰۱۴ رساند، نشان میدهد که میداند چطور باید بهترین بازی را از بازیگرانش بگیرد. مانند «باشگاه خریداران دالاس»، «طبیعت وحشی» بیشتر درباره بازی و شخصیت پردازی است تا داستان گویی. زنان قوی و مقاوم در موقعیتهای بدون ابرقهرمان نادرند؛ ولی این فیلم زنی را در این شرایط قرار داده است. و اگرچه دوربین هرگز بیش از حد روی ویترسپون زوم نمیکند، شاهد برخی شات های زیبا هستیم (اما به هر حال انتظاری غیر از این را هم نمیتوان از فیلمی به نام «طبیعت وحشی» داشت).
تحولات روانی اغلب در کتاب راحتتر از فیلم ترسیم میشوند و «طبیعت وحشی» نیز از این قاعده مستثنی نیست. داستان به خوبی بافته شده و فلاش بکها پس زمینه را پر میکنند، اما در کوبلنی که در نهایت مقابل چشمان مان تصویر میشود اندکی نخ نمایی دیده میشود. از تماشای فیلم کسل نشدم ولی در عین حال آن طور هم که انتظار داشتم درگیرم نکرد. و از نظر من پایان جالبی ندارد. نکته «طبیعت وحشی» سفر است، نه مقصد اما پوشاندن همه چیز در یک صداگذاری به نظر گول زننده میآید. با این حال، «طبیعت وحشی» درامی محکم و شخصیت محور با یکی از بهترین بازیهای سال است.
منتقد: جیمز براردینلی – امتیاز ۷.۵ از ۱۰ (۳ از ۴)
مترجم: محمدرضا سیلاوی
منبع: سایت نقد فارسی
«ژان مارک ولی»، کارگردان کانادایی، کمتر از 10 فیلم ساخته، اما همان فیلمها، دامنهی وسیعی از ژانرها را دربر میگیرند.برخی از کارگردانان تنها در ساخت فیلم در یک ژانر تخصص پیدا میکنند، اما ولی در ژانرهای مختلف تجربه دارد.او هم فیلم داستان محوری چون «دیوانه/C.R.A.Z.Y» را در کارنامه دارد، هم اثری تاریخی چون «ویکتوریای جوان/The Young Victoria».«باشگاه مصرفکنندگان دالاس/Dallas Buyers Club» هم که سال گذشته چند اسکار گرفت، بخشی قابل توجه از بیماری ایدز و افراد مبتلا به آن را به تصویر کشید.حالا او در «طبیعت وحشی/Wild»، که بر اساس کتابی پرفروش از «چریل استرید» است، توانسته یک فیلم ماجرایی زیبا در دل طبیعت خلق کند که داستانی قدرتمند در باب مشکلات خانواده و زنده ماندن دارد.در همهی فیلمهای این سبک، گوشهای از زندگی شخصیتی مصمم و بااراده به تصویر کشیده میشود، اما تفاوت اصلی فیلمهای این سبک، چگونگی ترسیم دنیا و وقایع به دست کارگردان است. آخرین فیلم ولی شما را ناراحت و اندوهگین خواهد کرد، اما دارای ویژگیهای نشاطآور نیز هست.محبوبیت کتاب استرید و بازی بسیار قوی «ریسی ویترسپون» خوب بودن فیلم را برای مخاطبان تضمین میکند، و هم ارزش کار کارگردان و نویسندهی فیلم را به نمایان میکند، «نیک هارنبی» نویسندهی این فیلم است و توانسته اقتباسی درخور توجه از کتابی پرفروش به عمل آورد.اتفاقات فیلم در شهر تلوراید [شهری زیبا و کوهستانی در ایالت کلورادو] رخ میدهند، و کمپانی «فاکس سرچلایت» این فیلم را در پاییز امسال اکران میکند، فیلمی که یکی از مدعیان کسب جوایز مختلف است.
باشگاه مصرفکنندگان دالاس برای هر دو بازیگر نقش اول و نقش مکمل مرد برندهی اسکار شد، و حالا «طبیعت وحشی» نیز شانس برنده شدن دو اسکار برای نقش اول و نقش مکمل زن را داراست.البته ویترسپون برای این بخش از زندگی استرید (این نامی است که او پس از ازدواجی ناموفق برای خود انتخاب کرد) کمی پیر است، چرا که وقتی استرید تصمیم به 1100 مایل کوهنوردی در کوههای «پسیفیک کِرِست تریل» در میان مرز مکزیک و رشته کوه اُرِگُن گرفت، 26 ساله بود.البته استرید آن قدر سختی کشیده بوده که چهرهاش نسبت به سنش کمی پیرتر باشد.ویترسپون به خوبی توانسته هم از نظر جسمانی و هم از نظر احساسی و عاطفی خودش را شبیه به استرید کند، استریدی که در آن زمان زن جوانی بود که سختیهای زیادی از زندگی شخصیاش کشیده بود و به دنبال احیای روحی و روانی خودش بود.هدف استرید از این حرکت، تقریباََ به خاطر هیجان و تخلیهی روحیاش بود، و اصلاََ هم برای این چالش آمادگی نداشت.همانطور که استرید در کتابش نوشته:”من نه از میزان آمادگیام برای این چالش باخبر نبودم، نه از میزان سختیهای این کار، تا وقتی که انجامش دادم.” ویترسپون هم توانسته این روحیات متفاوت را که در پس این سفر در استرید به وجود آمده بود را به خوبی به نمایش بگذارد.
بازیگر همراه ویترسپون «لاورا درن» است که نقش بابی، مادر او را ایفا میکند، فرد سرزندهای که پزشکان تشخیص دادهاند بیماری بدخیمی دارد.ما از روابط نزدیک آنها رفته رفته باخبر میشویم.فیلم از جایی شروع میشود که چریل، در میانهی سفرش است، و در حالی که از نظر جسمانی در آن طبیعت بکر، در حال کم آوردن است.سپس با چندین فلشبک، ما به ابتدای سفر او و قبلتر از آن، دوران کودکی او و دوران تاهل او میرسیم و بیشتر با خانوادهی پرخاشگر او آشنا میشویم.این نوع روایت داستان در بسیاری از فیلمهای امروزی مورد استفاده قرار گرفته است، اما اینجا از آن درست استفاده شده و به کتاب استرید نزدیک شده است، و هارنبی و ولی توانستهاند با این روایت، به خوبی داستانی پرجزئیات را به تصویر کشند. اینکه فیلمی همچون «طبیعت وحشی» چند قسمتی شود خیلی محتمل بهنظر میرسد، اما ماجراهای چریل استرید بسیار غیرمنتظرهتر از چیزی هستند که بتوان فکرش را کرد و در خود زیبایی دارند که مانع از تبدیل آن به یک کابوس وحشتناک میشود.هنوز هم سفر دراز او توسط مردم تحسین میشود، و اینجاست که تواناییهای هارنبی در بهکار بردن شخصیتهای فرعی و ولی در بهکار بردن از گروه بازیگری خوب مشخص میشود و طوری فیلم را کامل و جذاب نشان میدهد که به نظر میرسد این فیلم در اصل، یک فیلم چندقسمتی بوده که سپس به همهی آنها به یک قسمت تبدیل شدهاند.کار خارقالعادهی فیلمبردار این فیلم یعنی «یِوِس بِلَنگِر» نیز به فیلم کمک بسزایی کرده است، او ما را به تماشای مناظر زیبا و مختلف میبرد، از صحرای سوزان موژاو تا کوهستانهای خیرهکنندهی میان شمال کالیفورنیا و رشته کوه اُرِگُن.
فیلم در فلشبکها هم جذاب است.«گبی هافمن» در نقش دوست چریل حضور دارد، کسی که شکاک است اما همواره پشتیبان چریل بوده.«توماس سادوسکی» هم در نقش شوهر روانی چریل، در کنار چریل بیشترین نقش را در داستان دارد، اما این مادر چریل است که همراه دخترش، احساسات مخاطب را جریحه دار میکند.داستان زندگی بابی مادر چریل نیز، با بیمار شدنش رنگ و بویی دردناک به خود میگیرد، همانند زندگی دخترش گیراست.اینجا، یکی از صادقانهترین و بهترین روابط مادر و دختری در میان فیلمهای این چندساله به وجود آمده است، و بیماری مادر او که عملاََ تمامی امید چریل را از بین میبرد، اما او تصمیم میگیرد با یک چالش واقعی، به زندگی برگردد. ویترسپون از اینکه نیمهی تاریک چریل را هم به نمایش درآورد هیچ ترس و خجالتی ندارد، شخصیت او در مصرف مواد مخدر و آمیزش زیادهروی میکند، علیالخصوص هروئین.نبرد او برای زنده ماندن مدتها قبل از اینکه به سراغ آن چالش برود، آغاز شده بود، سفر او نیز بر تلاش او برای بقا افزود.جذابیت ویترسپون هم چریل را همواره در آن روی زیباییاش قرار میدهد، اما هرگز برای به هوس انداختن مخاطب از آن استفاده نشده است. فیلم تشابهات زیادی با فیلم «در دل طبیعت وحشی» اثر شان پن دارد، و اگر داستان این فیلم کمی روشنتر و بانشاطتر بود، میتوانست موجب سو تفاهماتی شود.مشکلات اساسی او، چیزیست که او را در سفرش موفق کرد و توانست، به برگ برندهی او بدل شود.
منتقد: استفن فاربر (هالیوود ریپورتر) – امتیاز ۸ از ۱۰ (۴ از ۵)
مترجم: دانیال دهقانی
منبع: سایت نقد فارسی