کارگردان : Peter Jackson
نویسنده : J.R.R. Tolkien
بازیگران: Elijah Wood, Ian McKellen ,Orlando Bloom
خلاصه داستان : «داستان در سرزمین میانه اتفاق می افتد و در مورد «ارباب تاریکی هاست» که در جست وجوی «حلقه یگانه» که خود ساخته است ولی سال ها پیش در جنگ از دست داده و حالا از محل آن خبر ندارد، می باشد. فیلم با صدای «گالادریل» شروع می شود و ساخت حلقه یگانه توسط ارباب تاریکی، «سائورون» را نشان می دهد، سائورون می خواهد کل سرزمین میانه را تسخیر کند ولی آخرین اتحاد «الف ها و آدم ها» جلوی پیشروی سپاه او را می گیرد، تا این که خود وارد جنگ می شود و پادشاه آدم ها «الندیل» را می کشد. سپر الندیل شاهزاده «ایسیلدور» درصدد انتقام کشته شدن پدرش به «سائورون» حمله می کند و با تیغه شکسته شمشیر پدرش، دستی که حلقه یگانه بر آن بود را قطع می کند. جسم سائورون از بین می رود ولی روحش به دلیل این که با حلقه پیوند خورده است نابود نمی شود. تا وقتی که حلقه در آتش «کوه هلاکت» (همان جا که ساخته شده است) از بین نمی رفت، «سائورون» نیز زنده بود ..
خلاصه داستان
«داستان در سرزمین میانه اتفاق می افتد و در مورد «ارباب تاریکی هاست» که در جست وجوی «حلقه یگانه» که خود ساخته است ولی سال ها پیش در جنگ از دست داده و حالا از محل آن خبر ندارد، می باشد. فیلم با صدای «گالادریل» شروع می شود و ساخت حلقه یگانه توسط ارباب تاریکی، «سائورون» را نشان می دهد، سائورون می خواهد کل سرزمین میانه را تسخیر کند ولی آخرین اتحاد «الف ها و آدم ها» جلوی پیشروی سپاه او را می گیرد، تا این که خود وارد جنگ می شود و پادشاه آدم ها «الندیل» را می کشد. سپر الندیل شاهزاده «ایسیلدور» درصدد انتقام کشته شدن پدرش به «سائورون» حمله می کند و با تیغه شکسته شمشیر پدرش، دستی که حلقه یگانه بر آن بود را قطع می کند. جسم سائورون از بین می رود ولی روحش به دلیل این که با حلقه پیوند خورده است نابود نمی شود. تا وقتی که حلقه در آتش «کوه هلاکت» (همان جا که ساخته شده است) از بین نمی رفت، «سائورون» نیز زنده بود، «ایسیلدور» جذب حلقه شد (این جاست که انسان به رسم همیشه وسوسه می شود) و از نابودکردن آن پرهیز کرد ولی در راه بازگشت در جنگ گروهی و حمله ارک ها(طرفداران سائورون) کشته شد، حلقه در رودخانه افتاد و برای هزاران سال گم شد. تا این که «گالوم» آن را پیدا کرد، حلقه به او عمری طولانی و غیرعادی داد و او برای ۵۰۰سال در غار زندگی کرد تا این که حلقه از فرصت استفاده کرد از گالوم جدا شد و خود را در راه «هابیتی» (موجودات کوچکی با گوش های بزرگ و خاص) به نام «بیلبو بگنیز» قرارداد، ماجرای فیلم از این جا شروع می شود و داستان رسیدن حلقه به فرودو بگینز و سفر او به «ریوندل» و از آن جا رفتن برای نابودی حلقه و خطرات راه در قسمت های بعدی ادامه پیدا می کند. فرود و در این کار تنها نیست و یازده نفر او را در این سفر یاری می کنند و.. »
یاران حلقه بخش نخست سهگانهٔ سینمایی ارباب حلقهها است که پیتر جکسون در سال ۲۰۰۱ بر اساس کتابی با همین نام اثر جی آر آر تالکین ساخته است.
نقد فیلم «ارباب حلقه ها: یاران حلقه» به قلم منتقدین نیویورک تایمز و لس آنجلس تایمز
«احتمالا دو گروه وجود دارند که از اقتباس سینمایی پر زرق و برق جی. آر. ار تالکین«ارباب حلقهها»به یک اندازه ترسیدهاند، یکی دوستداران و طرفداران پر و پا قرص کتاب و گروه دیگر آنهای که سرتاسر زندگیشان از آن دوری گزیدهاند. امّا قطعا هر دو گروه از نتیجه کار پیترجکسون سازندهء فیلم راضی و خشنودند؛چراکه او در مواجهه با هولناکترین فانتزی کلاسیک تاریخ کاری قهرمانانه انجام داده است.
جکسون برای تبدیل کتاب به فیلم ناگزیر شده آنرا به فشردهترین حالت ممکن تبدیل کند. او به عنوان کارگردان و یکی از فیلمنامهنویسان «ارباب حلقهها»به خوبی دانسته که آنچه مردم در داستان میپسندند، صحنههای جنگ میان خیر و شر است. در جشن صد و یازدهمین سالگرد تولد بیلبو، او حلقهای به برادرزادهاش فرودو-باا بازی الیجاوود. میدهد و همین حلقه، فرودو را بدل به نقطهء نقل درگیریهای مربوط به آینده دنیا میکند. حلقه که به همراه خود«سنگدلی، بدخواهی و تمایل به سلطه بر تمامی زندگی» یک جادوگر شیطانی دارد، باید در سرزمین موردور از این بین برود، یعنی همان جاییکه به وجود آمده است. حتی گاندالف جادوگر هم از این لحقه هراس دارد.
در این میان هر گروهی که تمایل به تصاحب حلقه دارد، به نوعی فریب قدرت آنرا خورده و به فساد و تباهی کشیده میشود. حال دیگرچه تفاوتی میکند. حلقه به دست چه کسانی بیفتد؛آنها که مقاصد خیرخواهانه دارند و یا افرادی که فقط به خود و منافعشان میاندیشند. بدین ترتیب«ارباب حلقهها»لبریز از صحنههای درگیری و تعقیب برای در دست گرفتن قدرت میشود. پیتر جکسون هم جوهره داستان را در خدمت این صحنههای هیجانانگیز قرار داده تا به نوعی به خواست مخاطبان پاسخ گفته باشد.
کتابهای تالکین در عصری نوشته و سینهبهسینه نقل شد که فانتزی هنوز مثل جهان امروز به فرهنگ غالب تبدیل نشده بود به همین دلیل است که بخش اعظم از فیلم برای آنهایی که حتی کوچکترین آشنایی هم با کتاب ندارند، آشنا به نظر میرسد. میتوان در بخشهایی«ارباب حلقهها»را تا حدودی مشابه «جنگ ستارگان»و خود جکسون را دنباله رو جرج لوکاس دانست. گویی او در ساخت اثر به«جنگ ستارگان»و همهء فیلمهای که در 30 سال اخیر شامل جنگهای حماسی فراجهانی بودهاند نظر داشته است. در هیچ کجای فیلم جایی برای زنان در نظر گرفته نشده و زنانی هم که درگیر ماجرا میشوند چنان حضور کوتاهی دارند که گویی شبح و اوهام هستند.
جکسون برای اینکه تماشاگران بتوانند میان گروههای درگیر تمایزی قابل شوند، موهای افراد هر گروه را به سبک گروههای موسیقی دهه هفتاد آرایش کرده است؟ گروههایی نظیر آئرواسمیت، پیتر فرامپتن و برادران آلمن»
منتقد: کنت توران- لس آنجلس تایمز
«در اولین نگاه به سهگانه«ارباب حلقهها»آنچه جلب توجه میکند، اعداد و ارقام هستند. هر سه فیلم این مجموعه به صورت پیدرپی و در زمانی معادل 274 روز و صرف بودجه 300 میلیون دلار درخام نیوزیلند ساخته شد و همین امر کافی است تا چشم هر بینندهای از شگفتی گرد شود. اما هوش، هنر، خلاقیت و احساس پیتر جکسون چنان به ثمر نشسته که در تماشای اولین قسمت از تریلوژی«ارباب حلقهها». همه حواشی پروژه و دلارهای هزینه شده به فراموشی سپرده میشوند.
خط داستانی فیلم بسیار ساده است:نه نفر در سفری خطرناک برای نجات جهان به پیش میروند. اما ماجراها و رویدادهای این سفر و ذات و جوهره آن جهان به قدر کافی پیچیده و عجیب است که سادگی داستان رخ نمینمایند و این دقیقا همان چیزی است که جی. آر. ار تالکین مد نظر داشته است. این نویسنده موفق به قدری کمالگرا و مسامحهگر بود که برای نوشتن کتاب هزار صفحه و اندیاش بیش از 14 سال وقت صرف کرد و میتوان گفت که جکسون هم در مقام کارگردان، نویسنده و تهیهکننده «ارباب حلقهها» تمامی سعی خود را به کار برده تا به اصل داستان وفادار بماند. آنچه این روزها با موفقیت بر پرده سینماهای ایالات متحده و اروپاست نشان میدهد که فیلمساز در کار خود کاملا موفق بوده است.
مهمترین کار او در جریان تولید«ارباب حلقهها»، توجه ویژه او به خلق شخصیتهاست. فیلم همانند اثر موفق پیشین او یعنی «مخلوقات آسمانی»، درامی روانشاسانه نیست. واقعا از عجایب روزگار است که فیلمسازی چون جکسون با علاقه شدیدی به پیچیدگیهای فطرت بشری، اشتیاق خود را به خلق اثری حماسی با بودجه سرسامآور نشان دهد و در عمل هم این همه تفاوت را به منصه ظهور برساند. شخصیتهای فیلم نه تنها با هوشمندی به تصویر کشیده شدهاند، بلکه انتخاب بازیگران هم با همان زیرکی و زکاوت انجام شده شدهاند، بلکه انتخاب بازیگران هم با همان زیرکی و زکاوت انجام شده است؛حتی اگر برخی انتخابها چندان عاقلانه نباشند. کیت بلانشت در نقش ملکه گالادریل، عالی است. ولی شگفتی اصلی را باید لیوتایلر دانست که یکی از بهترین نقش آفرینیهایش را به عنوان شاهزاده آرون ارایه میدهد.
شاید بتوان برای هریک از نه شخصیت جستجوگر«ارباب حلقهها» جایگزین مناسب دیگری معرفی کرد، اما بیتردید یان مک کلن 62 ساله به نقش گاندالف جادوگر، شخصیت مرکزی و بیبدیل فیلم لقب میگیرد. دیدن جیمز ویل «خدایان و هیولاها» در هیبت یک جنگجوی تمام و کمال علیه نیروهای شر یعنی درک تواناییهای بازیگری بزرگ و کمنظیر.
گرچه«ارباب حلقهها» دو ساعت و 58 دقیقه به طول میانجامد، اما از حس ماجراجویانه فیلم هرگز کاسته نمیشود و قهرمانان داستان خطرات فراوانی را از سر میگذرانند»
این یادداشت ها بعد از اکران قسمت اول فیلم نوشته شده اند.
منبع: مجله نقد سینما » اسفند 1380 – شماره 30
پایگاه مجلات تخصصی نور
نگاهی به فیلم ارباب حلقه ها: یاران حلقه
نیوزیلند، دهکدهای در شایر. فرودوبگینز در صد و یازدهمین سالروز تولد عمرش بیلبو و پس از ناپدید شدن او، صاحب حلقهای میشود که بیلبو آن را طی ماجرایی طولانی نصاحب کرده است. بنابر اعلام گاندالف جادوگر، این حلقه قرنها پیش و به دست سارون ساخته شده و برای حکومت بر بخش وسیعی از سرزمین او به کار میرفته است. حالل سارون با دانستن جای حلقه، 9 نفر از سواران سیاه و شرور خود را برای بازپس گرفتن آن فرستاده که اگر حلقه به دست سارون بیفتد، مردم آزاد منطقه به هلاکت و نیستی دچار میشوند.
گاندالف ضمن ترغیب فرودو از او میخواهد که حلقه را به خارج از منطقه شایر و دهکده بری ببرد. در آنجا، آنها مورد حمله سه سوار سیاه قرار میگیرند، اما فردی به نام استرایدر به آنها پیناه میدهد و از آن پس رهبری گروه را به عهده میگیرد. حمله مجدد سواران در تپهای در همان حوالی به لطف قدرت حلقه با شکست مواجه میشود. فرودو که به سختی مجروح شده، توسط زنی به نام ارون و نامزدش به منطقه امن ریوندل منتقل میشود و در انجا به عمویش بیلبو و گاندالف میپیوندد که به تازگی از چنگال سارومن جادوگر و نیروهای سارون گریخته است. در جلسهای این سه نفر تصمیم میگیرند حلقه را به سرزمین موردور که محل ساخته شدن آن است، برگردانند. فرودو که خود داوطلب انجام این مأموریت خطرناک شده به همراه 8 نفر دیگر از دوستانش شامل سام، مری و پییپین، لگولاس، آراگرن، بورومیر و گاندالف پای در راه میگذارد. این عده در کوههای مه گرفته و در قلمرو مردان سارون پیش میروند.
گاندالف درگیر جنگی با روح شیطانی بالروگ میشود و سایرین به همراه حلقه گریخته و وارد قلمرو ملکه گالادریل میشوند. سپس سوار پرقایق شده و بر روی رودخانه بزرگ به سوی جنوب میروند. بورومیر میخواهد حلقه را از فرودو بگیرد و آنرا برای رهایی مردم منطقهاش از شر سارون ببرد، امّا فرودو میگریزد و همراه سام به سمت موردور میرود. مری و پیپین که توسط نیروهای شرور محاصره شدهاند، توسط بورومیر نجات مییابند و بورومیر در این راه جان خود را از دست میدهد. آراگرن، لگولاس و گیملی بر آن میشوند تا با سرگرم کردن تعقیبکنندگان، به فرودو و سام این امکان را بدهند که راحتتر به مقصد خود در شرق برسند.
فیلم «ارباب حلقه ها» بر اساس مجموعه کتاب های «جی. ار. ام. تالکین» ساخته و عرضه شده است. تالکین در سال ۱۹۷۳ در و اجل به او اجازه نداده که شیرینی، تصویری شدن آثارش را بچشد و موفقیتی این چنینی را درک کند. اما کتاب های مذکور برای خود مشتريان و طرفداران تقريباً ثابتی پيدا کرده اند. هاليوود و سينما تا پيش ار اين به سراغ اين منبع عظيم فانتزی و ماجرايی نرفته بود. البته رالف باکشی، انيماتور معروف، 24 سال پيش يک نسخه انيميشن بر اساس نيمی از افسانه ارباب حلقه ها ساخت و ارائه کرد.
ارباب حلقه ها رويکرد کاملاً متفاوتی را در برخورد با مقوله جلوه های ويژه اتخاذ کرده است. اين فيلم به رغم بهره گيری گسترده اش از انواع جلوه های ويژه رايانه ای و ديجيتالی، هرگز مقهور و مرعوب اين جلوه های ويژه پيشرفته اش نمی شود. در کمال تعجب شاهديم که جلوه های ويژه به رغم تمامی اعجاب برانگيز بودنش، نه تنها به خط داستانی قوی فيلم و مايه های غنی دراماتيک آن، هيچ لطمه ای وارد نکرده است بلکه سبب تقويت آن نيز شده است.
اين ويژگی، مهم ترين و قابل ستايش ترين ويژگی فيلم ارباب حلقه ها به شمار می رود. فيلم در عين حال که چشمان تماشاگر را به سوی خود خيره می کند و او را در دنيايی از اکشن و ماجرا و فانتزی غرق می کند، همچنين ارتباط مداوم و بسيار نزديک تماشاگر را با کاراکتر های متنوعش حفظ می کند، و اين دستاورد کمی برای فيلمی در ژانر فوق، نيست.
این فیلم از معدود فیلم هایی است که سرسپردگی عمیق کارگردانش را به رمان اصلی نشان می دهد «پیتر جکسون» تمام توانایی اش را برای ادای دین و احترام به کار گرفته و نتیجه ای جذاب از فیلم ساز و نویسنده خلق کرده است. یکی از نکات قابل توجه سه گانه «ارباب حلقه ها» حس تشویش و نگرانی است که در بیننده ایجاد می شود، در این حماسه زیبا همان حس تعلیقی که در شخصیت های فیلم موجود است، بدون کم و کاست به مخاطب القا می شود.
یکی ديگر از ويژگی های فيلم، سکانس های اکشن آن است که بدون اينکه از خون و خون ريزی در آن ها نشانی باشد، تماشاگر را به سر حد هيجان می رساند. ضرباهنگ استادانه فيلم که ثمره کار خلاقه پيتر جکسون نيوزيلندی است نيز عامل بسيار مهمی است تا تماشاگر از تماشاي اين فيلم طولانی سه ساعته دچار خستگی و کسالت نشود. «ارباب حلقه ها» از معدود فیلم هایی است که هر چه جلوتر می رود جذاب تر و تماشایی تر می شود و این موکد قدرت و توانایی کارگردان می باشد.
موسيقی متن هاوارد شور، فيلمبرداری اندرو لزنی، تدوين جان گيلبرت، طراحی توليد گرانت ميجر، و نيز کار طراحان لباس و گريم، همگی در سطح بسيار بالايی است.
اما ارباب حلقه ها از عيب و ايراد مبری نيست. رگه ها و مايه های رمانتيک فيلم، درست از کار در نيامده است. علاوه بر اين برخی از کاراکتر ها به درستی پرداخته نشده اند. نکته ديگر، از کف رفتن غنای ادبی کتاب تالکين است. در کتاب، ما با «هابيت» هايی رو به روييم که می نوازند و شعر می خوانند. به نظر برخی از طرفداران کتاب، اين بخش از کتاب اهميت بسياری داشته که از سوی فيلمنامه نويسان و کارگردان حذف شده است. همچنين بسياری از کاراکتر های کوچک و حاشيه ای – اما جذاب – که در کتاب وجود دارند، از فيلم حذف شده اند. البته بايد به اين نکته توجه داشت که برگرداندن يک کتاب 1000 صفحه ای به يک فيلم سينمايی، به خودی خود سبب حذف بسياری از بخش های کتاب می شود.
منبع: آردا، دنياي تالکين
گفتگوی مجله پریمیر با پیتر جکسون کارگردان فیلم ارباب حلقه ها
“پیتر جکسون در 31 اکتبر 1961 در نورث آیلند کشور نیوزیلند به دنیا آمد. وی از همان کودکی علاقه خود به فیلم سازی را نشان داد. جکسون در 22 سالگی در تدارک فیلمی ماجرایی به نام ” بدمزه” بر آمد که زندگی اش را تغییر داد. فیلم در کن با استقبال رو به رو شد و چندی بعدبه دلیل طنز غریب و استفاده فراوان از جلوه های ویژه تبدیل به اثری متمایز شد. پس از موفقیت نسبی بدمزه جکسون در مقام کارگردان خود را شناساند.
جکسون نخستین فیلم حرفه ای اش را در سال 1992، به نام مرده مغز ساخت. آثار اولیه جکسون در عرصه جهانی فیلم های متوسط و بعضا سطح پایینی هستند ، اما با توجه به ساختشان در کشور نیوزیلند ، هزینه کم و نوآوری هایی که جکسون از خود نشان داده قابل توجه هستند. جکسون عمده فیلم نامه هایش را با همکاری همسرش فرانسیس والش ( Fran Walsh ) می نویسد.
در سال 1996 جکسون فیلم«اشباح علیه اشباح» را با بودجهای کمتر از آنچه پیشبینی میشد ساخت اما این فیلم با استقبالی که شایستهاش بود مواجه نشد.در همان دوران تحقیقاتی در خصوص حقوق اقتباس از رمان«ارباب حلقهها» انجام میداد.
ارباب حلقه ها ، شاهکار جی.ار.تالکین ( J.R.Talkin ) از جمله داستان های بسیار محبوب در نزد غربیان بود که سینما بارها بر روی آن دست گذاشته بود و برای به تصویر کشیدن آن کمپانی های بزرگی برای خریدن حق اقتباس آن پیش قدم شده بودند. اما سرانجام پس از چندین بار واگذاری پروژه سرانجام کمپانی نه چندان بزرگ ( در مقایسه با کمپانی های دیگر ) نیولاین ( New Line Cinema )بود که پذیرفت ذهنیت درخشان تالکین را در خلق ماجرایی حماسی و اسطوره ای با ویژگی های منحصر به فرد به فیلم برگرداند.
با وجود آنکه ساخت ارباب حلقه ها خود یک ریسک بزرگ بود ، سپردن آن به دست کارگردانی جوان و نه چندان مشهور ، ریسک بزرگتری بود. با وجود این جکسون نه تنها از پس این پروژه به خوبی برآمد بلکه پس از درخشش این فیلم توانست خود را به عنوانی فیلم سازی طراز اول معرفی کند ، فیلم سازی که می توان به راحتی بر روی او سرمایه گذاری کرد. جکسون خود درباره سه گانه ارباب حلقه ها گفته است:
« کار بزرگی بود ، ولی آن را فیلمی شخصی قلمداد می کنم. این مهم ترین فیلم زندگی من است. وقتی 18 ساله بودم کتاب تالکین را خواندم و از آن به بعد همیشه بی صبرانه منتظر بودم تا فیلمش هم ساخته شود. بیست سال گذشت و من دیگر توانم را از دست دادم… با یاد آوری گذشته به گمانم در ابتدا قدری خام بودیم. فکر نمی کنم در ابتدا هیچ کس می دانست که کار چقدر دشوار و پیچیده خواهد بود. به هر حال ما دست به کار شدیم و فکر کردیم که می توانیم آن را به انجام برسانیم…»
این پروژه با نگارش فیلمنامه در سال 1997 شروع شد.چند ماهی کار تدارکات به طول انجامید،و کل کار فیلمبرداری در عرض 15 ماه انجام گرفت و تقریبا نزدیک جشن نوئل سال 2000 به پایان رسید.روی هر سه اپیزود همزمان کار میشد.و به همراه گروهش بعد از پایان کار فیلمبرداری بلافاصله کارهای بعد از تولید اپیزود اول را آغاز کرد.اما جکسون با وجود حجم بالای کاری که انجام میدهد همچنان چاق و جوان باقیمانده و نسبت به 13 سال پیش که اولین فیلم خود را در کن ادائه داد تغییر زیادی نکرده است.
شرح گفتگو:
>فکر میکنید نسبت به زمانیکه طی تعطیلات آخر هفته در باغ اختصاصی خودتان فیلم میساختید تفاوت فاحشی کردهاید؟
-خیلی جالب است…امسال در کن بیست و شش دقیقه از فیلم«ارباب حلقهها»در همان سالنی به نمایش درآمد که سیزده سال پیش«ذائقة بد»به نمایش درآمده بود.فکر نمیکنم به عنوان یک فیلمساز واقعا تغییر چندانی کرده باشم.من فیلمهای متفاوتی میسازم که همه آنها یک وجه مشترک دارند؛همه آنها مخاطب خود را به مکانهایی میبرند که در واقعیت امکان حضور در آن مکانها وجود ندارد.آلفرد هیچکاک میگفت: «بعضی از فیلمها برشهایی از کیک هستند.» من عاشق چنین برداشتی از سینما هستم و با آلفرد کاملا هم عقیدهام.نقطهء اشتراک «ذائقة بد»و«ارباب حلقهها»در اینجاست که هر دو فیلم شما را به سوی تجربهء چیزی غیر متعارف رهنمون میسازند.
«ارباب حلقهها»نقطهء اوجی است که میتوان برای یک سفر سینمایی متصور شد. همه دستاندرکاران این پروژه احساس مشترکی دارند؛همگی احساس میکنند که در تکوین واقعهء منحصر به فردی دخالت داشتهاند.
تصور میکنم آدم چنین احساسی را فقط یک بار در زندگی تجربه میکند.هرچه در آینده بسازم به این اثر شباهت نخواهد داشت.دیگر هرگز این فرصت را نخواهم داشت که پانزده ماه پشت سر هم روی یک پروژه کار کنم. هرگز گروه بازیگرانی چنین هماهنگ نخواهم یافت.وقتی گروهی چنین تجربهای را پشت سر میگذارند به اعضای یک خانواده بدل میشوند.اما در یک پروژهء عادی همه جمع میشوند،کار فیلمبرداری ملی هشت تا ده هفته انجام میشود و بعد هرکس پی زندگی خود میرود.در طول این همکاریها،گاه دوستیهای عمیقی شکل میگیرد.اما وقتی کار پانزده ماه به طول میانجامد این دوستیها ابعاد دیگری به خود میگیرند.حتی در اوج خستگی همه باهم شوخی میکردند و هیچ تنشی وجود نداشت.
>آیا برای درک«ارباب حلقهها» خواندن کتابهای تولکین امری اجتنابناپذیر است؟
-نه،این فیلمها برای کسانیکه ااثر تولیکن را خواندهاند و آنها را دوست دارند و نیز کسنی که هرگز آنها را نخواندهاند قابل درک است. داستان به شیوهای کاملا ساده و مستقیم روایت شده تا مخاطبین بتوانند آنرا دنبال کنند.البته امیدوارم همینطور باشد.کسانی که کتاب تولکین را نخواندهاند از این امتیاز بزرگ برخوردارند که نمیدانند چه اتفاقاتی در طول داستان رخ خواهد داد.پس فیلم برای این عده جالبتر خواهد بود.
>نظرتان دربارهء نسخهای که رالف باکشی در سال 1978 ساخته چیست؟و آیا روی شما تأثیر به خصوصی داشته؟
-برایم جالب بود چون وقتی آنرا دیدم هنوز کتاب را نخوانده بودم.این فیلم مرا به خواندن کتاب ترغیب کرد.فکر میکنم نیمه اول فیلم خوب پیش رفته اما در نیمه دوم همه صحنهای از چیز مبهم و درهم و برهم است.یک مقدار فیلم ارباب حلقهها گیج شدم به علاوه این فیلم داستان را تا پایان روایت نمیکند.
>مدتهای مدیدی این تصور وجود داشت که کتاب تولکین قابل اقتباس سینمایی نیست.کار روی چنین اثر حساسی دشوار نبود؟
-هم خوشحال بودم و هم متأثر!برای من بهترین روش اقتباس این بود که بخشهایی از اثر را که دوست داشتم ببینم،به تصویر بکشم.به تعداد خوانندگان این کتاب تفسیرهای متعدد از آن وجود دارد.هرکسی برداشت خودش را دارد.من این شانس را داشتم که برداشت شخصی خودم را به تصویر بکشم حتی اگر ربطی به چیزی که سایرین میتوانند از آن متصور شوند نداشته باشد.
>آیا با چیزی مواجه شدید که به تصویر کشیدنش دشوار باشد؟
-خیلی چیزها!میشود به متن وفادار بود اما نه کاملا.نوشته و تصویر دو چیز کاملا متفاوت هستند.روایت داستانی در سه فیلم،حتی اگر مربوط به سه کتاب باشد،عملیات متفاوتی را میطلبد.براای تبدیل قصه با فیلم مجبور هستی کارهایی مثل متراکم کردن،جدا ساختن،حذف…انجام دهی.بعضی از عناصر کتاب روی پرده خوب از آب در نمیآیند.آنچه باید تغییر کند پدیدار میشود. در نهایت امیدوارم تغییراتی که ایجاد کردم دوستداران تولکین را عصبانی نکند.
>میتوانید یک مثال در این رابطه بزنید!
-مثلا مجبور شدیم شیوهء روای داستان را تغییر دهیم کتاب بهطور همزمان تعداد زیادی پرسوناژ گوناگون را ارائه میدهد،تولکین تمایل داشته هر پرسوناژ را تا لحظهای که همگی دور هم جمع میشوند دنبال کند.در کتاب سایر پرسوناژها آنچه برایشان اتفاق افتاده را رونایت میکنند.اما در فیلم چنین چیزی ممکن نبود و ترجیح دادیم آنچه در زمان واقعی اتفاق میافتد را نشان دهیم. بدین ترتیب گرههای مختلف داستان بهطور منطقی در نقطهای باهم تلاقی پیدا میکنند.
>در رابطه با استفاده از تصاویر ترکیبی،آیا از تجربیاتی که موقع کسب کردید بهرهمند شدید؟
-من این تجربه را مدیون رابرت زمکیس هستم[مدیر تولید فیلم اشباح علیه اشباح]. زمکیس عقیده دارد که تصاویر ترکیبی تنها وسیلهای در خدمت فیلمساز هستند؛مثل دوربین،لنز،جرثقیل یا تراولینگ…طرز تفکر جالبی است.این جلوههای کامپیوتری هستند که به تصویر کشیدن اثری چون «ارباب حلقهها»را میسرکردهاند.زمانی طولانی اقتباس از این رمان امری غیر ممکن بود به عنوان مثال تنها دو سال است که برنامههای کامپیوتری امکان نمایش دقیق موها و پوست حیوانات را به صورت تصاویر ترکیبی برایمان فراهم آوردهاند. برنامههای گوناگونی در دسترسمان بود اما مجبور شدیم برنامههایی هم برحسب نیازمان طراحی کردیم این امکان را فراهم میساخت تا همه پرسوناژهای حاضر-حتی وقتی تعدادشان به 20000 نفر میرسید-دارای مغز و هوش باشند.با انتخاب هرکدام از پرسوناژها تصویری ظاهر میشد که درواقع تصویر همان صحنه از زاویه دید آن پرسوناژ بود،و آنچه او در مقابلش میدید میتوانست تعیینکننده رفتارش باشد.
این موضوع بهطور قابل توجهی به کار حرکت دادن پرسوناژها کمک میکرد.تنها کافی بود آنها را در دورنمایی رها کنیم، دیگر خودشان قادر بودند فی البداهه حرکت کنند.شاید کمی مضحک به نظر برسد. طوری طراحی شده بود که بعضی از کامپوترها به عنوان اهالی اورک و بعضی به عنوان گوندوریانها واکنش نشان دهند.تنها کافی بود یک کلید را فشار دهیم.بعضی از آنها با دیدن پرسوناژهای دیگر به جای نبرد پا به فرار میگذاشتند.با مشاهدهء این منظره این ایده در ذهن آدم شکل میگرفت که کامپیوترها واقعا باهوشتر از انسانها شدهاند! چطور بازیگران بدون اینکه چیزی در مقابلشان باشد بازی میکردند؟ -این مسأله مشکلی برایشان ایجاد نمیکرد.وقتی در حال گرفتن صحنهای بودیم که یان مک کلین(در نقش گاندالف)برای نخستین بار آن موجود غول پیکر را میبیند درواقع در مقابلش چیزی نبود جز یک تکه چوب قرار داده شده بود.او ظاهر این موجود کریه را تنها چند ماه بعد کشف کرد.بازیگران بهاین شیوه عادت دارند.تظاهر کردن،حرفه آنهاست.آنها باید در ذهنشان لحظهای را تجسم کنند که در واقعیت وجود ندارد،و باید موفق شوند مخاطب را به باور آنچه که وجود خارجی ندارد رهنمود سازند.
>چطور موفق شدید این پرسوناژهای کوتوله را ما بین پرسوناژهایی به این بلندی جای دهید؟
-با خواندن کتاب خیلی زود درمییابیم که پرسوناژها خیلی کوتاه قد هستند اما در طول داستان به این موضوع عادت میکنیم و کمکم آنرا فراموش میکنیم. ولی همین کوتولهها به سوی ماجراجویی در دنیای شرور آدم بزرگها کشیده میشوند.برای نشان دادن این دو گروه در کنار هم از تکنیکهای بسیار پیچیدهای استفاده کردیم،مثل پردهء آبی و… همچنین به عنوان بدل کوتولهها از افرادی با قدی زیر یک متر استفاده کردیم.البته بدلهای بلند قد هم داشتیم که پیتر جکسون بلندترین آنها نزدیک به دو متر و سی سانت بود.
>چطور تهیهکننده قبول کرد که کار رادر نیوزیلند جلوی دوربین ببرید؟
-مقامات نیولاین(مؤسسهء آمریکایی تهیهکنندهء فیلم]هیچوقت دربارهء محل فیلمبرداری صحبتی به میان نیاورند.انتخاب نیوزیلند فقط به این خاطر نبود که من در آنجا زندگی میکنم بلکه همه عقیده داشتند نیوزیلند از لحاظ تنوع مناظر ایدهآل است. به علاوه ما از کمکهای دولت نیوزیلند نیز بهرهمند شدیم.آنها برای صحنههای نبرد یک گردان نظامی در اختیارمان گذاشتند. خیلی جالب بود.آنها تعداد زیادی شمشیر. کمان و سپر به ما دادند.
>زبانهایی که تولکین اختراع کرده بود مشکل ساز نشد؟
-سعی کردیم به واقعگرایانهترین وجهی آنهارا بازسازی کنیم.به علاوه فیلم زیرنویس دارد.
>به کدامیک از پرسوناژها احساس نزدیکی بیشتری میکنید؟
-بدون هیچ بحث و جدلی اعتراف میکنم که یک کوتوله هستم.و بدون تردید بیلبو: چون ماجراجویی را دوست ندارد و ترجیح میدهد.در خانه بماند و کنار آتش کتاب بخواند.من هم وقتی پروژهای را به پایان میرسانم دوست دارم همین کار را بکنم.
مترجم: نیلوفر حق جو
منبع: مجله نقد سینما » شماره 30 ، دانشنامه رشد
سایت نورمگز
نگاهی به کتاب یاران حلقه و دنیای تالکین: معمار سرزمین میانه
«حلقهای است از برای حکمراندن، حلقهای است برای یافتن
حلقهای است از برای آوردن و در تاریکی به هم پیوستن
حلقهای سه برای پادشاهان الف در زیر گنبد نیلی
حلقهای هفت برای فرمانروایان دورف در تالارهای سنگی
حلقهای نه برای آدمیان که محکوم به مرگاند و فانی
و یکی از برای فرمانروای تاریکی
بر سریر تاریکش
در سرزمین موردو و سایههای آرمیدهاش
حلقهای است از برای حکم راندن،حلقهای است برای یافتن
حلقهای است از برای آوردن و در تاریکی به هم پیوستن
در سرزمین موردو و سایههای آرمیدهاش»
تالکین:این اثر نه فقط ثمرهء الهام و تخیل، بلکه خون و عرق و اشک است.
به نظر تالکین،فانتزی موفق به خوانندهء خود این امکان را میدهد که داوطلبانه و موقتا بیاعتقادی خود را نسبت به آنچه میخواند، کنار بگذراد و از این رهگذر،دنیای تخیلی را به عنوان امری واقعی بپذیرد چنگ آورد و بزرگترین قدرت شود.
ساختار و اصول زیبایی شناختی ارباب حلقهها
تا وقتی که اصول زیباشناسی حاکم بر دنیای داستان تخیلی حاکم و تفاوت آن را با قوانینی که بر قلمرو دنیای واقعی ملموس و ادبیات واقعگرا حاکم است،نشناسیم، درک و قضاوت درستی از ارباب حلقهها نخواهیم داشت.دنیای فانتزی دنیای آرزوهای به واقعیت درآمده،شرح زیباییهای گذشته،احساس و شرارت فاسد یا رستگاری است.نویسندهء دنیای تخیلی،نیازمند انظباط شخصی نیرومندی است،اما متضاد با آن چه نویسندهء واقعگرا دارد.
رئالیسم(به معنای وسیع و کلی آن) ایدهآلهای خاص خود را دارد(مانند رئالیسیم اجتماعی که در آن،حوادث و شخصیتها در خدمت اهداف ایدوئولوژیک هستند).رئالیسم هرچه بیشتر به سوی آرمانگاریی پیش برود،به فانتزی نزدیکتر میشود.ادبیات فانتزی،به نوبهء خود براساس زیباییشناسی خاصی شکل میگیرد.
تالکین،در سخنرانی مهم خود دربارهء ادبیات تخیلی و نیز اسطورهشناسی، مهمترین نظریات بدیع خود را در این باره اظهار داشت.از نظر تالکین،نیاز دنیای معاصر به ادبیات تخیلی،دقیقا در ارتباط با فضای واقعی است.دنیای ما انباشته از جنگ،فقر،مسکنت و بیماری است و چون ما ترجیح میدهیم در جهان سالمتر و آسودهتری زندگی کنیم،به ادبیات تخیلی روی میآوریم.تالکین این حالت انسان معاصر را برای رفتن به زمانها و مکانهای بسیار دور و روزگاران پیشین،با حالت یک زندانی مقایسه میکند.زندانی در زندان،در فضایی بسیار دلتنگ کننده و محدود محصور است.او میکوشد برای رهایی از این دلتنگی و یأس،از زندان بگریزد.چنین فراری مانند گریخت به ادبیات تخیلی است. البته نه چون هوسی کودکانه برای گریختن و رهایی از مسئولیتهای روزانهء زندگی واقعی، بلکه آرزویی است برای یافتن دنیایی غیر از آن چه در آن زندگی میکنیم.وقتی آن چه اکنون هست،غیر قابل قبول باشد و آیندهای ترس آور در پیش رو،مردم طبیعتا به گذشته روی میآورند یا به دیگر جایهای واقعی یا خیالی برای این که آسایش خیال به دست آورند و الهام بگیرند.
در ادبیات تخیلی،دنیای پریان،اژدها، جادوگران،جنگلهای سحر شده،اغلب،خوبتر و بیضررند از دنیایی است که در آن زندگی میکنیم با بمبها و سلاحهای ماشینی آن. بر عکس دنیای واقعی،دنیای فانتزی جایی است که در آن خیر و شر کاملا از هم تمایز یافتهاند(و بنابراین در مرحلهء بعد،اجتناب ناپذیرند)؛جایی که نظام رفتاری بر شناختی فطری تکیه دارد و در پایان،با انکار بدیها و رذایل،به فضایل و خصلتهای نیک پاداش داده میشود.در دنیای فانتزی،خطر شاید همیشه وجود داشته باشد،اما همواره میتوان،ولوه به سختی و دشواری،آن را با قلبی پاک،خالص و مصمم و شمشیری محکم نابود کرد.به نظر تالکین،فانتزی موفق به خوانندهء خود این امکان را میدهد که دواطلبانه و موقتا بیاعتقادی خود را نسبت به آن چه میخواند،کنار بگذراد و از این رهگذر،دنیای تخیلی را به عنوان امری واقعی بپذیرد.تالکین معتقد است که قاعدهء مهم در آفرینش دنیای تخیلی،این است که نویسنده،از همان عناصر دنیای واقعی که کاملا آشنا هستند،بهره گیرد و سپس آنها را با قوانین خاص خود(نویسنده)و نظام طبیعت هماهنگ و موافق سازد چنین دنیایی حواس یا احساسات را بیمعنی و بیارزش و احمقانه جلوه نمیدهد؛اگرچه ممکن است تصورات آشکار غیر ممکنی چون غولهای یک چشم یا کوتولههای نامریی را رواچ دهد.چنین جهانی،حتی در پوچی و بیمعنایی نیز عقلانی و همساز و منسجم است.
هر گاه دنیای تخیلی،در هماهنگی با دنیای واقعی باشد(البته با گوناگونیها و اختلافات آن)،قصهگو یا سازندهء اسطوره، کم از یک خالق ثانی نیست.او«سرزمین هیچ وقت و هرگز»ی را کشف میکند که در یک زمان،هم مشابه و هم غیر مشابه با جهان ماست.تالکین لقب خالق ثانی را شایسته کسی میداند که بازگویی و نقل قصههای قدیمی یا تاریخی فراموش شده را پیشه خویش ساخته است.بنابراین،خالق ثانی کسی نیست جز نویسندهء خلاق که کاشف قسمخورده و جدی دنیای دیگری جدای از دنیای ماست.
دنیای فانتزی،قوانین خاص خود را دارد که بر اساس جهانبینی نویسندهء فانتزی،به عنوان یک خالق ثانی،آفریده شده است.این قواینین، خواننده را از دنیای اول خارج و وارد دنیای دوم میکند و از آن جا که شخصیتهای دنیا فانتزی،اکثرا در نقش قهرمان یا تبهکار،مردان عاقل یا احمق عمل میکنند،ارزش یک کار فانتزی متکی بر واکنشهای متحمل نیست (چنین اعمالی متحملی در دنیای فانتزی امری کاملا عادی تلقی میشود)،بلکه مبتنی بر غنا و کیفیت کنشهاست.داوری درباره غنا یا کثرت کنشها کار مشکلی نیست؛حتی یک خوانندهء سطحی نیز به سرعت میتواند دریابد که آیا مواد لازم برای موجه جلوه دادن ادامهء داستان وجود دارد یا خیر؟آنچه برای خوانندهء نقاد داستان تخیلّی دشوار و مهمتر است،کیفیت کنشهاست.موفقیت یک داستان تخیلی،در گرو این است که نویسنده تا چه حد توانسته باشد به شیوهای خیالپرورانه،هماهنگ و منسجم، محدودیتها و آزادیهای حاکم بر دنیای فانتزی را در داستان خود به کار گیرد.«قوانین درونی»دنیای دوم،قوانین فیزیکی و متافیزیکی آن است و از آنجا که داستان تخیلی،آفرینش ابتکاری است،قدرت تخیلی خالق این دنیای نو، تعیین کنندهء حدود و ثغور)آن است.هر داستان تخیلی را باید بر اساس پیچیدگیهای داخلی آن داوری کرد.قوانین درونی دنیای میانه،چنین است:
1-عالم تحت سلطهء قدرت و مشیت الهی است.
2-کارکرد ساختار ارادی یا اخلاقی سرزمین میانه،بر اساس این جدول منطقی است:
+–*-؛+-+*+عبارتی:کنش خوب همراه نیست خوب،نیتجه خوب میدهد.
دنیای تالکین،پیوستگی نتیجهء عمل به نیست(خواست)،چنان با ظرافت و دقت به وسیلهء اصول اخلاقی پیریزی شده که معنای تمام عملها را میتوان با اصطلاحلات جدول ریاضی تطبیق داد
3-قانون اخلاقی و جادویی،قدرتی معادل قانون فیزیکی دارد.
4-خواستهها و حالات ذهنی،چه بد و چه خوب،میتواند تجسم عینی یابد.
5-همهء رویدادهای فوق العاده،تحقق حقایق حکیمانه است.
این معیارها در عمل،یکیدیگر را همپوشانی میکنند و گاه شاید حتی در ذیل یکدیگر گنجانده شوند.
اینک مثالهایی از نحوهء کارکرد این معیارها در متن:
1)شاید واضحترین نمونه از کارکرد مشیت الهی در سرزمین میانه،اشارهء گندالف به چگونگی پیدا شدن حلقه باشد.او به فردو میگوید:
«از این آشکارتر نمیتوانم بگویم که مقصود این بوده که بیلبو آن را پیدا کند و نه سازندهاش.به هیمن ترتیب،مقصود این بود که تو صاحبش بشوی.»
یا در شورای الروند،هنگام صحبت دربارهء حلقه،الروند به فردو میگوید:«مقصود از فراخواندن شما به اینجا هیمن بوده است. گفتیم فراخواندن؛هر چند من شما بیگانگان را از سرزمینهای دور دست به اینجا نخواندهام. شما درست به موقع،انگار از سر تصادف برای ملاقات به اینجا آمدهاید.اما این طور نیست. باور کنید چنین مقدر شده است که ما،کسانی که اینجا نشستهایم و نه کسان دیگر،باید راه حلی برای مخاطرات جهان بیابیم.»ص 481
تالکین هرگز دربارهء مبدأ کنترل خدایی،در روایت حلقهها،چیزی نمیگوید(مستقیما). اگرچه از پیوست A در کتاب،میتوان پیبرد که والر (Valar) ،پاسدار جهان،وظیفهء خدای یکتا را هم عهدهدار است.
2)در سرزمین میانه،نتیجهء یک عمل، ثمرهء انگیزه آن عمل است.
این شاید مهمترین تفاوت بین ساختار اخلاقی دنیای تالکین یا دنیای ما باشد.در دنیای تالکلین،پیوستگی نتیجهء عمل به نیت(خواست)،چنان با ظرافت و دقت به وسیلهء اصول اخلاقی پیریزی شده که معنای تمام عملها را میتوان با اصطلاحات جدول ریاضی تطبیق داد و برای مثال،هنگامی که فردو به گندالف میگوید: -«جای تأسف است که بیلبو وقتی فرصت پیدا کرد،آن موجود رذل را با شمشیر نکشت!»منظور او گوگول،یابندهء حلقه قبل از بیلبو بود که حلقه او را به موجود رذل و پستی تبدیل کرده بود. بیلبو حلقه را از او ربود و در فرصتی میتوانست او را بکشد،اما نکشت.
گندالف در پاسخ میگوید:«بقیه زندگی بیلبو و ماجرای حلقهها،به طور مثبتی تحت تأثیر آن عمل است:دلسوزی!آری از سر دلسوزی بود که او این کار را نکرد.دلسوزی و مروت(یعنی)وقتی که لازم نیست،ضربه نزنی.بیلبو پالادش خودش را هم گرفت.فردو مطمئن شد به خاطر این نیت او،پلیدی نتوانست آسیب چندانی به او بزند.دست آخر هم توانست فرار کند؛چون مالکیتش را بر حلقه بدین گونه آغاز کرده بود.»
3)این که قوانین اخلاقی در دنیای تالکین، همچون نیروی جاذبه،به طور اجتنابناپذیری عمل میکند،از مورد شمارهء دو آشکار است و این که سحر و جادو در سرزمین میانه واقعیت دارد،از خود حلقه کاملا مشهود است.این که یک حلقه،موجب نامرئی شدن گردد، چه مفهوم اخلاقی و فیزیکی دارد؟دنیایی که در آن چنین حادثهای دخ میدهد، مجموعه قوانین گسترده و متفاوتی از آنچه در دنیای ماست،خواهد داشت که طراحی و ساختن دنیایی بر اساس این قوانین،تخیلی بسیار والا میخواهد. چنان که تالکین گفته است:«جعل کردن یک خورشید سبز آسان است.مشکل آن جاست که بکوشیم دنیایی بسازیم که در آن،خورشید سبز قابل باور و ملموس باشد.ابتدا در مورد معنای ضمنی و اخلاقی برخورداری از قدرت نامرئی شدن بیندیشید،آن گاه شروع به ساختن دنیایی دوم خویشتن خود کنید.»
4)حالات ذهنی و آرزوها میتواند تأثیر مادی داشته باشد.و بر دیگران،حتی در فواصل دور تأثیر بگذارد.این موضوع، از قدرت بیکران وحشت و دامنهء آن که به وسیله تزگول به وجود میآید،دریافته میشود.تزگول،نه حلقه را در اختیار خود دارد.آراگون میگوید:«قدرت آنها در وحشت است.فقط کافی است یکی از آنان به پرواز درآید و تمام آنچه در زیر قرار دارد،از ترس تحلیل میرود و اراده و خواست خود را از دست میدهد.»
5)در دنیای تخیلی اسطورهای، علاوه بر آن که حوادث و صحنههای مربوط به منطقه یا مکانی که داستان در آن رخ میدهد و نیز حواث و صحنههایی که خارج از آن مکان رخ میدهد،بیان میشود،بلکه در آن رویدادها و ماجراهایی وجود دارد که میتوان آنها را به «مقولات رویدادی»تعبیر کرد.هرجا قهرمانی هست،حتما هیولایی پست و رذل نیز وجود دارد.جریان امور به طریق دیگری پیش نمیرود.چنین چیزی در سرزمین میانه نیز وجود دارد.مطابق الهیات یا«گیتیشناسی فانتزی»در سرزمین میانه،تنها رویدادهایی صورت واقعیت مییابند که بازآفرینی یک «صورت ازلی(مثالی)باشند؛«مقولات ازلی تجربیات و آرزوهای بشری.»این مقولات در سرزمین میانه،به واقعیاتی تبدیل میشود که چون ورد زبان مردم است.به عبارت دیگر، آنچه در ادبیات رمانس،به عنوان اصول قراردادی این نوع ادبیات شناخته شده یعنی جنگ قهرمانان با هیولاها)،در نظر ساکنان سرزمین میانه،همچون الگوهای ازلی است که صورت واقعیت مییابد و ضرب المثلهای آنها آنچه در ادبیات رمانس،به عنوان اصول قراردادی این نوع ادبیات شناخته شده (یعنی جنگ قهرمانان با هیولاها)، در نظر ساکنان سرزمین میانه، همچون الگوهای ازلی است که صورت واقعیت مییابد و ضرب المثلهای آنها نشان دهنده این دیدگاه است نشان دهندهء این دیدگاه است.
تئودن میگوید:«پلیدی،بارها پلیدی را نابود کرده است(خود موجب نابودی خود میشود).حوادث کتاب اول و درنتیجهء مابقی داستان،از ترحم و دلسوزی بیلبو در حفظ زندگی گولوم سرچشمه میگیرد.کاری که از طریق آن،امکان تصاحب و نگهداری حلقه را برای فردو فراهم میآورد.این شبیه همان کاری است که در اواخر داستان،با مآل اندیشی گندالف رحیم،کاملا مطابقت میکند و جور در میآورد(گندالف بعدها در پی گولوم میرود تا داستان واقعی مربوط به یافتن حلقه را از او بشنود.آنجا گندالف نیز علیرغم رذالت گولوم، دلش به حال او میسوزد.و او را رها میکند تا نزد دشمن،یعنی سائورون برود).اظهارات گندالف (و شاید تالکین)دربارهء پیدا کردن حلقه در اوایل داستان و این که سفر بیلبو و یافتن حلقه از روی تصادف و اتفاق نبوده و مقصود این بوده که حلقه به دست فردو برسد و اشارهء او به این که در پس این ماجرا،معنایی بزرگتر نهفته است،نشان دهندهء این است که تقدیر و مشیت الهی،پایه و اساس روایت است.واکنش فردو به چالشها و درگیریها،به خواست و ارادهاش و شجاعت او در مواجهه با حوادث برمیگردد که از لحظات تعیین کننده و شکل دهندهء رمان است.بذرهایی که شکلدهندهء کنشهای کتاب اول و دوم است و به دلیل شجاعت و تواضع فردوی هابیت،به وجود نیروی اخلاقی در پشت ماجراهای دو کتاب تصریح دارد.به عبارت دیگر،دراین جا دو قانون اول عمل میکنند.
اسطورهشناسی تالکین
در فرهنگ قدیم،اسطوره با آفرینش دیدگاههای ارجاعی قابل قبول و بازگویی امیدها و آرزوها و نیز با قهرمانپروری،با زمان کنونی پیوند و ارتباط ایجاد میکرد.در غرب،نقش اسطورهشناسی را عمدتا نهاد دینی برعهده داشت،مذهب،خدا و قهرمان و امید و آرزو را در خلال سالهای بسیار،برای بشر فراهم میکرد، اما ظهور و پیدایش جامعهء صنعتی مدرن،با مسایل و دیدگاههای خاص خود،به طرزی تالکین به طرزی فوق العاده و استثنایی،طرز تلقی و برداشت خود را از مظامین مذهبی در ارباب حلقهها گنجانده است،شاید تالکین با نوشتن ارباب حلقهها،میخواسته تمام نیروی خود را برای یک تجربهء زبانی اسطورهوار، به کار گیرد و نیز به عنوان یک خالق ثانی،جهانی کامل و بی نقص بنا سازد که، مقوله اسطورهشناسی را که او سالهای بسیاری روی آن کار کرده بود،دربرگیرد ویرانگر،تیشه به ریشهء آن زد.البته،آنچه اکنون بشر هنوز بدان نیاز دارد،اسطوره،خدایی باورکردنی و ریشههای پذیرفتنی در گذشته است.تالکین،با نوشتن ارباب حلقهها،میکوشد اسطورههای قدیمی را امروزی و باورپذیر کند و دلیل موفقیت او،شاید نه فقط مهارت خاص او در بیان اسطورهشناسی،بلکه در نیاز و احتیاج مبرم جامعه کنونی به اسطورههای جدید باشد. پسر تالکین،میشل میگید:«از نظر من این پذیرش عام و جذب تعداد بیشماری از مردم به نوشتهء پدرم،امری عجیب و شگفتآور نیست؛ زیرا نبوغ او به خواست و سرشت طبیعی مردم، در هر دورهای که از زشتیها خسته و ملول گشته،پاسخ داده است.گسترش سریع ارزشهای پست،فیلسوفان خوش ظاهر و غلط انداز که در عوض حس زیبایی،رمزآمیزی، هیجان و ماجراجویی قهرمانپرستی و لذت و تفریح،جایگزینهای ملالآور و بیروحی برای بشر فراهم ساختهاند،موجب پژمردگی و مرگ روحی بشری شده است.»
تالکین به طرزی فوق العاده و استثنایی،طرز تلقی و برداشت خود را از مضامین مذهبی در ارباب حلقهها گنجانده است،شاید تالکین با نوشتن ارباب حلقهها،میخواسته تمام نیروی خود را برای یک تجربهء زبانی اسطورهوار،به کار گیرد و نیز به عنوان یک خالق ثانی،به جهانی کامل و بی نقصی بنا سازد که،مقوله اسطورهشناسی را که او سالهای بسیاری روی آن کار کرده بود، دربرگیرد.تالکین خود میگوید: «خلاقیت زبانی یک اصل است.این داستانها هستند که جهانی برای زبان فراهم میآورند و داستان در پی آن میآید.»
و نیز میگوید: «موضوع این است که قبل از آن که داستان خواننده را به خود مشغول کند،اسطورهای که من آفریدهام،به او منتقل شود و آن را بفهمد و درک کند.»
اگر فرض تالکین را که زبان،پیشزمینهای برای اسطورهشناسی است،بپذیریم،میتوان نوشتن ارباب حلقهها را به عنوان سهم شخصی او برای درک رابطهء بین زبان و اسطورهشناسی تلقی کرد.
جملات میان گیومه از کتاب:یاران حلقه- نویسنده:جی.آر.آر.تالکین-مترجم:رضا علیزاده نقل شده اند.
نویسنده: شهناز صاعلی
منبع: مجله کتاب ماه کودک و نوجوان » اسفند 1381 – شماره 65
سایت نورمگز