کارگردان : Francis Lawrence
نویسندگان : Peter Craig, Danny Strong
بازیگران : Jennifer Lawrence, Josh Hutcherson, Liam Hemsworth
خلاصه داستان : با بالا گرفتن جنگ پانم برای تخريب ديگر مناطق توسط کاپيتول، کتنيس اوردين، رهبر بیانگيزه شورش، بايد ارتشی را برای رويارویی با رئيس جمهور اسنو بسيج کند، اين در حالی است که تمام چيزهایی که برايش ارزش دارند در معرض خطر هستند.
يکی ديگر از فيلمهای موسوم به نوجوانانه پايش به سينما رسيد. مجموعه «بازیهای مرگبار»( Hunger Games) که سه سال و نيم پيش با شعار تبليغاتی «بزرگترين اتفاق بعدی» نخستين فيلمش را اکران کرده بود توانست انتظارات مخاطبان را برآورده سازد. اين اقتباس سينمایی از آخرين کتاب از سهگانه پرفروش سوزان کالينز، «زاغ مقلد»(Mockingjay)، به دو قسمت تقسيم شده است؛ گرچه شکی نيست که اين تصميم بيشتر جنبه مالی داشته است، اما نتايج خلاقانهاش مشکوک هستند. «زاغ مقلد بخش اول»، که سال پيش اکران شد، داستانی گسسته و ناقص بود و اگرچه «زاغ مقلد بخش دوم» ظاهر آراسته تری دارد، اما ضرباهنگش ناموزون است و احساس میشود که اين مجموعه بيش از حد طول کشيده است.
در همراهی با لحن داستان اصلی، «زاغ مقلد بخش دوم» لحنی محزون دارد. چيز اشتباهی در آن وجود ندارد- بسياری از بهترين فيلمهای علمی تخيلی فضای تاريکی داشتهاند. مسئله اين است که علاوه بر زدودن نور و اميد، «زاغ مقلد» منحصر بودن اين مجموعه را از آن گرفته است. اين فيلم ناگهان حسی چون ديگر فيلمهای پادآرمانشهری ايجاد میکند، و از اين قبيل فيلمها تا دلتان بخواهد تاکنون ساخته شده است. تمايز گذاشتن بين بخشهای زيادی از «زاغ مقلد بخش دوم»، با کاراکترهایی که در تونلهای زيرزمينی از دست مخلوقات زامبی شکل در حال فرار هستند، و بخشهای مشابه فيلمهای «مازگرد»( Maze Runner) يا مجموعه «ناهمگون»(Divergent) غيرممکن است. اينها با هم قاطی میشوند و اين چيز خوبی برای هيچکدام شان نيست. فيلمهای قبلی «بازیهای مرگبار» اين چنين نبودند. اما اين يکی ديگر آن خاصيت را ندارد. و کتنيسی (جنيفر لورنس) که در نتيجه ابتلا به اختلال استرسی پس از ضايعه روانی به يک آدم مکانيکی تبديل شده اينجا به فردی ژنريک تبديل شده است.
«زاغ مقلد بخش دوم» به طرزی قابل پيش بينی از جایی شروع میشود که بخش اول تمام شده بود. حال کتنيس، بعد از اين که تا سر حد مرگ توسط عاشق سابقش، پيتای رنج کشيده و شستشوی مغزی داده شده (جاش هاچرسون) خفه شده بود، رو به بهبودی است. کتنيس که از آنچه بر سر پيتا آمده ناراحت است برای شرکت در حملهای عليه کاپيتول داوطلب میشود. هدفش رويارویی و کشتن پرزيدنت اسنو (دونالد ساترلند) است. رئيس جمهور مقاومت، آلما کوين (جولين مور)، می خواهد از کتنيس برای بهره بردن سياسی استفاده کند، حتی اگر اين عمل باعث شهادت وی شود. کتنيس به همراه متحدانی نظير گيل (ليام همسورث)، فينيک (سام کلافين) و باگس (ماهرشالا علی) به سمت کاپيتول حمله میکند اما طولی نمیکشد که متوجه نقش اصلیاش به عنوان طعمه و ستاره رسانهای میشود.
عليرغم برخی صحنههای جنگی جذاب، «زاغ مقلد بخش دوم» گاهی اوقات تکراری میشود. حمله به کاپيتول بيش از حد طولانی است و شامل يک سکانس طولانی در تونلها و کوريدورهای زيرزمينی است. همه اينها به پايانی پاداوجی منتهی میشوند، که گرچه دارای يک نکته سياسی قدرتمند درباره ابهام اخلاقی جنگ است، از نظر سينمایی راضی کننده نيست. «پيچش» پايان فيلم نيز نه غافلگيرکننده است و نه غيرمنتظره. حتی افرادی که کتاب را نخواندهاند میتوانند چنين پايانی را پيش بينی کنند.
نکته نااميد کننده ديگر شخصيت پردازی پرزيدنت اسنو است. ديکتاتور بدذات و ماکياوليستی که در تمام طول سه فيلم قبلی به دنبال کشتن کتنيس بوده است اکنون به سايه بی رمقی از گذشته خود تبديل شده است. در «زاغ مقلد بخش دوم»، تقريباً دلمان برای اسنو میسوزد. نقشههايش بی اثر هستند و سقوط ناگزيرش به طرز دراماتيکی بیروح است. اسنو، که بی ترديد به قدری پست بود که «دوست داشتيم در بازیهای مرگبار و گرفتن آتش از او متنفر باشيم»، اکنون به آدم بده رقت انگيزی تنزل پيدا کرده است. اگر يکی از لذتهای قابل پيش بينی تماشای «زاغ مقلد بخش دوم» حظ کردن از سقوط ناگزير اسنو بود، روندی که داستان اين واقعه را نقل میکند به بينندهها رودست میزند.
با ديدن تعداد استعدادهای حاضر در ليست بازيگران «زاغ مقلد بخش دوم» جای شکی باقی نخواهد بود که سطح بازیها بالا است. تا دلتان بخواهد برندهها و نامزدهای اسکار در اين فيلم حضور دارند. جنيفر لورنس به اندازه دو فيلم اول اين مجموعه متقاعد کننده يا کاريزماتيک نيست، اما اين نتيجه نحوه نگارش اين شخصيت است- کتنيس به ترميناتوری شوکه از جنگ و انتقامجو تبديل شده است. جاش هاچرسون بهترين تأثيرگذاری خود از نوع کانديدای منچوری را اعمال میکند اما ديگر خبري از کشش و جاذبه بين او و لورنس نيست. مثلث عشقی کتنيس-پيتا-گيل به وادی بی ربطی افتاده است.
بسياری از شخصيتهای برگشته از فيلمهای قبلی (مانند وودی هارلسون، فيليپ سيمور هافمن در آخرين نقش آفرينی زندگیاش، استنلی توچی و جولين مور) زمان کمی برای ايفای نقش روی پرده دارند و فرصتی برای رشد در اختيار ندارند.
فرانسيس لورنس، کارگردان، که صحنههای اکشن خوبی در «گرفتن آتش» درآورده بود (او به جز فيلم اول کارگردان ساير فيلمهای اين مجموعه بوده است)، نتوانسته اين موفقيت را اينجا تکرار کند. چند سکانس تعليق دار- يکی شامل يک تله روغنی و ديگری مربوط به شواهد نفوذ بيگانهها- در فيلم وجود دارند- اما بسياری از سکانسهای پرهيجان فيلم از نظر بصری تأثيرگذار هستند اما بار عاطفی چندانی ندارند. مرگ چندين شخصيت کليدی فيلم بسيار کم اثر است.
میتوان گفت که «زاغ مقلد بخش دوم» پايان اين حماسه است. تمام خطوط داستانی فيلم به پايان میرسند و يک موخره کوتاه زيبا در فيلم وجود دارد. شکی نيست که اين فيلم الهامهای زيادي را برانگيخت- اين مجموعه میخواهد جنگ را نه به صورت يک تجربه شعاری و ويدئوگيمی بلکه به صورت اتفاقی خشن، نااميد کننده و مخرب توصيف کند. اما در اين راه برای جذب مخاطب بيشتر دست به مصالحه میزند و اين باعث خنثی شدن اين پيام شده است. «زاغ مقلد بخش دوم» هرگز کامل نمیشود و در نتيجه نه میتواند يک فيلم پرفروش سنتی علمی تخيلی باشد و نه مکاشفه ای درباره نيمه پنهان جنگ. فيلمهای «بازیهای مرگبار» با نويد زيادی شروع شدند اما بعد از اين که با «گرفتن آتش»(Catching Fire) به اوج رسيدند، ديگر نای رسيدن به خط پايان را نداشتند. بالاخره به پايان داستان رسيديم و من بيش از آن که راضی باشم خستهام.
منتقد: جیمز براردینلی – امتیاز ۶.۳ از ۱۰ (۲.۵ از ۴)
مترجم: محمدرضا سیلاوی
منبع: سایت نقد فارسی