نویسنده: ایمان رضایی
یورگوس لانتیموس ، با سوگلی ، بخش دیگری از پازل شاهکارهای 2018 را تکمیل میکند. بعد از دلبری های لارس فون تریه و گاسپار نوئه و لی چانگ دونگ و نوری بیلگه جیلان ، حالا یورگوس لانتیموس با جدیدترین اثرش که از هر لحاظ پخته ترین و سنجیده ترین فیلم او محسوب میشود ، هم با خلق یک قصه دراماتیک و موقعیت های جذاب ، عامه سینما دوستان را درگیر خود میکند و هم با خلق لایه های مفهومی به لطف فیلمنامه فکر شده و شیطنت های تدوینی ، توجه سینه فیل ها و هواداران سابق خود را که با داگتوث و لابستر او را میشناسند ، جلب کرده.
سوگلی امضای همیشگی لانتیموس را این بار در شکلی جدید از نگاه او به رخ کشیده. فضای ویکتوریایی و قرن 18 بریتانیا ، بازیچه شیطنت های آغشته به خشونت و قدرت طلبی های همیشگی کاراکترهای لانتیموس شده تا حاصل آن دوباره فیلمی در مورد قرارگیری شخصیتی ساده در فضایی مسموم کننده باشد و روند تحول و پروسه تغییر شکل روحی این کاراکتر را از ابتدا تا انتهای فیلم شاهد باشیم. شخصیت هایی که از قهرمان های دست و پا چلفتی سینمای روزمره فاصله گرفته و تبدیل به ضدقهرمان هایی که مجبورید دوستشان داشته باشید ، میشوند. دروغ ها ، توطئه ها ، پلیدی ها و تمامی خصلت های منفیِ از قبل تعریف شده ، ناگهان در سوگلی (به مثابه بخشی از کارنامه لانتیموس) تغییر ماهیت داده و موتیف همیشگی سینمای این فیلمساز یونانی ، یعنی خودزنی و آسیب رساندن به جسم خود در راستای سلب آزادی و موقعیت بهتر ، به صورت عینی و ذهنی نمود پیدا میکند.
هرچند که سوگلی ، از فضای سرد و اروپاییِ داگتوث فاصله گرفته و از لابستر نیز اغراق آمیز تر است ، اما ایده های تصویری و جسارت تخلیه نگاه خاص لانتیموس ، این بار بین این بازیگران مشهور آمریکایی/انگلیسی نمود پیدا کرده و لانتیموس ، تبدیل به یکی از معدود کارگردان هایی شده که تاثیری از برخورد با هالیوودی ها نگرفته و اتفاقا سعی در تاثیرگذاری نیز داشته. از خلاقیت های کارگردانی و فیلمبرداری مانند استفاده کنایه آمیز از لنز فیش-آی و سوپرایمپوزها و دیزالو های طولانی که بگذریم ، در فیلم شاهد یکی از درخشان ترین بازی های کارنامه اما استون و جدی ترین حضور سینمایی اولیویا کولمن هستیم که تاثیر شگرف فیلمنامه دبورا دیویس و کارگردانی کنترل کننده ی لانتیموس را میرساند.
سوگلی به همان اندازه که عاطفی و عاشقانه نشان میدهد ، خشمگین و بی رحم نیز هست و پارادوکس عشق – قدرت ، در فیلم نمودی تکنیکال پیدا کرده که تطابق دلنشینی از احساس و منطق را در پیش دارد. مثلث عاشقانه ای که حتی یک طرفه هم نیست و اساسا هیچ زاویه عاشقانه ای هم ندارد ، چرا که طمع قدرت ، همخوابگی های عاطفی فراوانی را تحت سلطه خود ، خنثی میکند…