در این نقد و بررسی به سراغ نقد فیلم Shutter Island رفته ایم. جزیره شاتر (Shutter Island) فیلمی به کارگردانی مارتین اسکورسیزی و محصول 2010 آمریکاست. نقش اول این فیلم را لئوناردو دی کاپریو بر عهده دارد. در این مطلب به نقد فیلم جزیره شاتر می پردازیم.
کارگردان: Martin Scorsese
نویسنده: Laeta Kalogridis , Dennis Lehane
بازیگران: Leonardo DiCaprio, Emily Mortimer, Mark Ruffalo
خلاصه داستان: جزیره شاتر یا شاتر آیلند فیلمی در سبک نئو-نوآر مهیج روانشناختی به کارگردانی مارتین اسکورسیزی است. فیلمنامه توسط لایاتا کالوگریدیس بر اساس رمانی به همین نام نوشته دنیس لهان به رشته تحریر در آمده است. لئوناردو دیکاپریو همانند سه فیلم قبلی اسکورسیزی یعنی دار و دستههای نیویورکی، هوانورد و رفتگان در نقش اول حضور دارد. مارک رافلو، بن کینگزلی و میشل ویلیامز از دیگر بازیگران فیلم هستند. سال ۱۹۵۴ تدی دنیلز، یک مارشال امریکایی، برای تحقیق در مورد ناپدید شدن یکی از بیماران بیمارستان روانی اشکلیف به جزیره شاتر می رود. تدی با تحقیقات زیرکانه و مهارتش، خیلی زود سر نخی از معما بدست می آورد…
نقد فیلم جزیره شاتر (Shutter Island)
هنوز کسی نتوانسته ادعا کند که ماجرا را به طور دقیق فهمیدهاست. هربار که کسی برای رمز و راز شاترآیلند ادعایی می کند، دیالوگی، تصویری، سکانسی آن ادعا را رد می کند.
همین گیج شدن چیزی بوده که کارگردان نابغه، اسکورسیزی به دنبال آن بودهاست.
خدای من نگاه کنید! وقتی نام دیوانه، برچسبی از جنون یا روانگسیختگی به کسی بزنند به سادگی فرد متلاشی می شود و دنیایش دگرگون می شود حتی اگر این برچسب واقعی نباشد. دیگر نه خودِ فرد و نه اطرافیانش نمی توانند به آنچه که می بینند اعتماد کنند.
چه چیزی تحلیل فیلم جزیره شاتر را تا این حد دشوار کرده است؟ واضح است. اینکه ما همه چیز را از دریچه نگاه مارشال می بینیم. اگر فقط در یکی از سکانس ها مارشال حضور نداشت به سادگی می توانستیم با قطعیت، پیرنگ ماجرا را دریابیم.کشف حقیقت دشوار است. چرا که همه در برابر مارشال نقش بازی می کنند. تمام اتفاقات یک نقشه است. همه در حال ایفای نقش خود به دستور دکتر جان کولی در برابر تدی هستند. پس تو فقط از طریق نشانه ها می توانی به حقیقت برسی.
نشانهها در فیلم جزیره شاتر چه چیزهایی هستند؟
مهمترین نشانه، دکتر راشل سولاندو است.جان کولی ادعا کرد راشل سولاندویی وجود ندارد و این زاده توهمات مارشال است. حتی وقتی مارشال از ملاقاتش با سولاندو به دکتر کولی اطلاع داد مشخص شد که جان کولی از این ملاقات بی اطلاع بوده و خارج از نقشه ها و طرحهای او این اتفاق رخ داده است.پس دکتر کولی یک چیز را پنهان می کند. پس یک جای کار این آسایشگاه می لنگد. مهمتر از آن راشل از ماجرای سیگارها خبر داشت.
همه ما از یک چیز مطمئن هستیم. مارشال در وضعیت روحی سالمی نبود. او قطعا بیمار بود.اما سوال اینجاست از چه موقع؟ اصلا مارشال چه موقع وارد شاترآیلند شده بود؟ آیا دکتر جان کولی حقیقت را میگفت و مارشال از چند سال قبل آن جا بود و یا همان شروع فیلم، لحظه ورود مارشال به جزیره بود؟
سیگار! راشل سولاندو به مارشال یک کد بسیار قوی داد:((هرگز از سیگارهای آنها استفاده نکن)). سکانس آغازین فیلم جزیره شاتر تدی با چاک وارد گفت و گو می شود و اولین چیزی که بیان می کند این است که:((حاضرم قسم بخورم سیگارم تو جیبم بود)). بعد چاک به او سیگار تعارف می کند. فیلم را با دقت نگاه کنید. تدی هیچ وقت خودش سیگاری از جیب درنمی آورد. در تمام طول فیلم یا کارکنان جزیره و یا چاک(دکتر شیهن) با سیگار، مارشال را کنترل می کردند.
تدی چند بار در رویاهای خویش از آتشسوزی به جد سخن می گوید. تدی مطمین است همسرش در آتشسوزی مردهاست. به همان سادگی که آتشسوزی را در رویاها می بیند، غرق شدن و خفگی را هم در خیال خود باور می کند. پس به هیچ کدام از رویاهای او نمی توان اعتماد کرد. همه به نظر واقعی می رسند، اما به سادگی رنگ عوض می کنند. نکته جالب اینکه همه این رویاها در راستای چیزی هستند که دکتر جان کولی تمایل دارد تدی آنها را باور کند.
چیزی که جان کولی سعی دارد وارد ضمیرناخودآگاه مارشال کند این نکته است که او می تواند در شرایطی خشن و بی رحم باشد. در حالی که تدی در طول فیلم در سخت ترین شرایط کوچکترین اثری از بی رحمی و خشونت از خود نشان نمی دهد. دوست نویسندهی زندانی و یا آن نظامی که مارشال را سوار ماشین خود می کند، ماموریت دارند که به مارشال بگویند تو فردی هستی که از آن گریزانی.تو خود اندرو لیدیسی هستی که از آن به عنوان یک هیولا یاد می کنی.
چیزی که از آن اطمینان دارم، این است که جان کولی با متدهای خود که بخشی از آن را راشل سولاندو لو داد، مارشال را بیمار می کند. اما چرا؟ چون مارشال به دنبال لو دادن جنایت هایی است که در پس این جزیره در حال رخ دادن است. مارشال بانفوذ است پس برای حذف او به نقشهای قوی احتیاج است.
مارشال به سولاندو می گوید من مارشال هستم و به این سادگی نمی توانند مرا حذف کنند و سولاندو پاسخ محکمی می دهد:((من هم پزشک مشهوری بودم از خانواده ای معتبر.اما مهم نبود)).
پنهان کردن سولاندو از مارشال مهم ترین ولیل برای این است که حرف های دکتر جان کولی را باور نکنیم.
یکی دیگر از دلایل عدم اعتماد و باور جان کولی، جمله ای است که روی پوستر فیلم شاتر آیلند نوشته شده:((شاترآیلند، جایی که به تو اجازه خروج نمی دهند)). اگر شاتر آیلند حقیقتا به دنبال درمان بیمارهای روانی باشد نباید چنین قانون مرموزی داشته باشد. چرا کسی به آنجا می آید نمی تواند خارج شود؟
سکانسی که تدی بیماران را مورد بازپرسی قرار می دهد سکانسی دقیق برای معرفی شخصیت تدی است. تدی از بیمار نژادپرست و بی رحم، احساس انزجار میکند و روحش آزرده می شود. این هم دلیل دیگری است که به ما بفهماند جنایتهایی که کولی به مارشال نسبت می دهد واقعیت ندارند. در آن سکانس هم زنی وجود دارد که مطمینیم مارشال را از قبل دیده و وقتی مارشال از او میپرسد که اندرو لیدیس را میشناسد یا نه، فورا بغض می کند. او قبلا مارشال را دیده و نام او را اندرو لیدیس می پندارد.
حدسی که خود من می زنم و نمی دانم تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است این است که جان کولی و همکارانش وظیفه بیمارکردن و تحت کنترل درآوردنِ مارشالی را داشته اند که قصد داشته علیه آنها افشاگری کند. مارشال فرد بانفوذی بوده و در گذشته خاطره ای تلخ و تیره دارد. طبق گفته سولاندو آنها از این نقطه ضعف سواستفاده کرده و روی مغز مارشال کار کردهاند. او را با نام اندرو لیدیس به دیگران معرفی میکنند. در طول بستری مدام سعی می کنند که به او بقبولانند که فردی با بیماری روانیِ خطرناک است. و در شرایط متفاوت خوی بیرحمی دارد. او را با سیگار و متدهای مختلفی که دارند وارد فاز رویا و توهم می کنند. اما مارشال باهوش است و مدام به حقیقت برمیگردد و تن به دروغ های ساختگی نمی دهد. و این چیزی است که دکتر کولی را کلافه کردهاست.
حتی راشل سولاندو هم به او تاکیید می کند که :((تو باهوشی و این اصلا چیز خوبی نیست)).
دیدار راشل سولاندو و تدی واقعی بود. رویا نبود. چرا که اولا جان کولی از این دیدار خبر نداشت و دوما دیدار، طولانیتر از آن بود که یک رویا باشد. مخصوصااینکه صبح زود راشل محکم پای خود را روی شانه تدی گذاشت تا از خواب بیدار شود. و پس از بیداری او دوباره راشل را می دید. پس این دیدار توهم و خیال نبود.
این سکانس مهمترین سکانس در شاتر آیلند بود. اگر این سکانس نبود به سادگی حق را به جان کولی می دادیم و تمام حرفهایش را باور می کردیم. چرا که حقیقتا نقشه ای بینقص طراحی کرده بود. اما این دیدار تمام معادلات را بهم می ریزد. ما با تماشای دوباره شاترآیلند متوجه منظور راشل سولاندو می شویم. از ابتدای ورود، تدی با سیگار مسموم می شود او هیچ دوستی ندارد و همه سعی دارند او را بیمار خطرناک جلوه دهند.
اسکورسیزی به دنبال چه بود؟ بله! ترساندن مخاطب از گم شدن حقیقت. تصور کن شاتر آیلند وسعت بیشتری پیدا کند. تصور کن کارکنان بیشتری به خدمت بگیرد. تصور کن حمایت بیشتری از حکومتیها دریافت کند.آن وقت روز به روز قویتر میشود. و تو برای رسیدن به حقیفت روز به روز سردرگمتر میشوی.و مارشالها افراد مهمتری روز به روز حذف می شوند بی آنکه بفهمی واقعا جرمی مرتکب شدهاند یا نه!
راشل جمله مهمی به تدی میگوید.اینکه سالها بعد وقتی آزمایشها جواب دهند و همه چیز لو رود آنگاه مردم خواهند گفت که همه چیز از اینجا شروع شده. از شاتر آیلند. شاید خیلی از ایدهها دور از ذهن و بعید به نظر برسند اما سالهای بعد به عنوان یک اصل ثابت، پذیرفته میشوند. پس باید مراقب باشیم به چه سمتی میرویم و بدانیم مکانهای زیادی در گوشه و کنار جهان وجود دارند که روی کنترل مغزها و ایدهها فعال هستند. باید مراقب شاترآیلندها باشیم.
نویسنده: فاطمه دلفانی
چند نکته تحلیلی فیلم جزیر شاتر
نکته اول:
در قسمتی از فیلم وقتی آندره از حیاط اصلی در حال رفتن به داخل بخش اصلی آسایشگاه است ناگهان زنی را میبیند که بسیار پیر به نظر میرسد، موهایش ریخته و چشمانش کاسه ای از خون است که با توجه به ظاهر او مشخص است که روی او عمل Lobotomy صورت گرفته است.
نکته قابل توجه و سوال برانگیز آنجاست که آن زن با گذاشتن دستان خود روی بینی خود به آندره میگوید که سکوت کند، اما میتوانیم باور کنیم که این پلان بی منظور قرار داده شده است؟
در فیلم اسکورسیزی ناخوداگاه نقش بسیار مهمی را ایفا میکند به طوری که پاره ای از چیزهایی که از دید اندره میبینیم در واقع در ناخودآگاه او در حال وقوع است. آن زن که به نوعی ناخودآگاه آندره است به او هشدار میدهد که به کرده خود اعتراف نکند و مبادا این حقیقت که او همسر خود را به قتل رسانده را بر زبان بیاورد و افشا کند. این در حالی است که او نمیداند که همه از کاری که او کرده مطلع هستند و او در واقع در حال ایفای نقشی است که گمان میکند حقیقت است.
نکته دوم:
در صحنه ای از فیلم شاتر آیلند میبینیم که یکی از مریضان لیوانی را از دست چاک میگیرد تا بنوشد، اما وقتی شاهد آب نوشیدن او هستیم لیوانی را در دستان او نمیبینیم. پس چرا به هنگام زمین گذاشتن آن لیوان ظاهر میشود؟!
این را میدانیم که اندرو به واسطه قتل همسرش و مرگ فرزندانش به دست او، مشاعر خود را از دست داده و به عنوان یک بیمار در جزیره شاتر بستری شده است. اما این حادثه تلخ فقط او را بیمار نکرده بلکه باعث شده اون به آب واکنش نشان دهد چرا که ناخودآگاهش در تلاش است که خفه شدن فرزندانش را در آب به هر نحوی که شده حذف کند.
در پلان اول ما در واقع لیوان را نمیبینیم (از دید اندرو میبینیم زیرا ذهنش لیوان و محتوایش را حذف کرده) و در پلان دوم لیوان ظاهر میشود ( دوربین از دید بیننده میبیند)
نکته سوم:
یکی دیگر از نکته هایی که در شاتر آیلند میتواند ثابت کند که اندرو یک بیمار است، این است که او هیچگاه در جيبش فندک ندارد چرا که این در کل این یک قانون است که در جيب بیماران روانی هیچ شی یا وسیله ای نباید باشد.
نویسنده: مصطفی خسروی (پیج اینستاگرام filmtahlil)
امیدواریم از خواندن این نقد فیلم جزیره شاتر (Shutter Island) لذت برده باشید. شما هم نظر خودتان را می توانید در قسمت نظرات پایین این صفحه درباره فیلم بنویسید.
عالی بود. یک فیلم شاهکار دیگه از اسکورسیزی فقید با بازی درخشان دیکاپریو. واقعا خدا اسکروسیزی رو از ما فیلمبازا نگیره!
اسکورسیزی فقید!!!!!!!!!!!؟؟
مهم نیست که چند بار این فیلم را می بینید. هر بار خود را در لبه های ویرانی می ببنید!
لئوناردو دی کاپریو در این درام روانشناسانه نو نوآر به کارگردانی مارتین اسکورسیزی ، در نقش یک مارشال آمریکایی تدی دانیلز برای تحقیقات در جزیره ای که در حال حاضر پناهندگی روانی است ، به راه افتاد. مارک روفالو در مورد ناپدید شدن بیمار روانی نقش شریک تحقیق چدی در تدی را بازی می کند. پس از رسیدن به این جزیره ، به نظر می رسید که همه از جمله پزشکان ، کارمندان و سایر بیماران در حال بازی با ذهن مارشال شکسته هستند که دارای گذشته ای پر پیچ و خم است و او در واقع داوطلبانه به این پرونده می رود تا امیدوار باشد که یک روانشناس به نام آندرو را بدست آورد که ادعا می شود او را کشته است همسر اما وقتی او به ته حقیقت می رسد ، همه چیز چرخش تند و زننده ای برای عروسکی می گیرد.
مارتین اسکورسیزی فیلم های خوبی مانند Goodfellas ، راننده تاکسی ، گاو خشمگین ، باند های نیویورک ساخته است که شخصیت های زیادی از نظر روانی دچار مشکل شده اند اما در این فیلم شما می توانید معضل تدی را درک کنید و آن زیبایی فیلم است.
لئوناردو دی کاپریو بازیگر فوق العاده ای است و شخصیت خود را بسیار خوب بازی کرد اما این مارک روفالو و بن کینگزلی بودند که ستون های واقعی فیلم بودند.
باید فیلم تماشا کرد!
میتونم بگم بهترین وو منطقی ترین نقد از این فیلم رو شما انجام دادید ..ممنونم