در این مطلب به نقد و بررسی فیلم Paths of Glory می پردازیم. راههای افتخار (Paths of Glory) فیلمی ضدجنگ به کارگردانی استنلی کوبریک محصول سال ۱۹۵۷ است. نمایش این فیلم، بهخاطر ترسیم چهرهٔ منفی از ارتش فرانسه، در این کشور ممنوع شد. در اسپانیا نیز، بهخاطر نگرش ضدنظامیاش، از سوی ژنرال فرانسیسکو فرانکو ممنوع شد و در سال ۱۹۸۶، درحالیکه ۱۱ سال از مرگ فرانکو میگذشت، منتشر شد. در آلمان، بهخاطر حفظ روابط با فرانسه، به مدت دو سال از نمایش فیلم جلوگیری به عمل آمد.
خلاصه داستان فیلم Paths of Glory
زمستان ۱۹۱۶ است و ارتش آلمان درست بیرونِ دروازههای پاریس، مقابل نیروهای فرانسوی در سنگرهایشان، در گل گیر کرده است. اگرچه تلفات بالا نیست ولی خاکی هم تسخیر نمیشود. درحالیکه فشار از سوی سیاستمدارها بالا گرفته تا به هر ترتیب، پیشرفتهایی در جبهه جنگ صورت گیرد، دو ژنرال خودمحورِ فرانسوی، برولار (آدولف منژو) و میرو (جورج مککردی) نقشه حملهای را طرح میریزند که از همان ابتدا محکوم به شکست است. سرهنگ دکس (کرک داگلاس) به این فرمان اعتراض میکند ولی میداند که اعتراضاش راه به جایی نمیبرد. در شب حمله، دکس، سروان روژه (وین موریس) را به اتفاق گروهبان پاریس (رالف میکر) و سرباز وظیفه لوژن (کن دیبس) به مأموریت شناسایی میفرستد. روژه وحشت کرده و با پرتاب نارنجکی باعث مرگ لوژن میشود پاریس مصمم است تا این موضوع را گزارش دهد. روز بعد، کشتار وحشتناکی راه میافتدو نیروهای دکس، بلافاصله پس از بیرون آمدن از سنگر، به مسلسل بسته میشوند. وقتی آخرین نفرات، گیج و آشفته به سنگرهایشان عقبنشینی میکنند، میرو آنها را میبیند و فرمان میدهد تا به رویشان آتش گشوده شود. این فرمان نشنیده گرفته میشود اینجاست که میرو فرمان میدهد تا همه آنها را به خاطر نافرمانی، تیرباران نمایند. دکس از این موضوع تکان خورده، اما ژنرال پیر را باید یکجوری آرام کرد. از هر لشکر، سه نفر را «همینطوری» انتخاب میکنند تا در دادگاه نظامی محاکمه شوند. در دادگاهی صحرایی، دکس از آنها در مقابل دادستانی انتقامجو (ریچارد آندرسن) دفاع میکند. حکمی که صادر میشود، یک مضحکه است. در حالیکه لحظه تیرباران نزدیک میشود. دکس به این امید که بتواند رأی برولار را تغییر دهد، او را تهدید میکند.
نقد فیلم Paths of Glory – راه های افتخار
استنلی کوبریک را به خوبی با آثار جنگی اش میشناسیم اما راه های افتخار به نظر من برترین اثر جنگی و روانشناختانه او نسبت به مقوله جنگ و سربازان است. او در این فیلم نگاه جنگ را از دید فرماندهان و قهرمانان تک نفره جدا کرده و به سمت سربازانی برده است که شاکله اصلی جنگ را تشکیل می دهند و کمتر به آنها پرداخته می شود. فیلم راه های افتخار مثل سایر آثار کوبریک اقتباسی از یک رمان است. کوبریک اینبار رمان راه های افتخار همفری کاب است که دستمایه نوع نگاه سینمایی کوبریک شده است تا با اثری متفاوت از سینمای جنگ همراه باشیم. فیلم راه های افتخار را از این جهت می توان اثری متفاوت دانست که وارد مسائل روحی سربازان جز می شود و مفاهیمی چون شجاعت و افتخار را با نگاهی تیزبینانه بین مافوق و سرباز به چالش می کشد و از ریز زندگی کسانی سخن می گوید که کمتر با آنها آشنا هستیم، یعنی نمی دانیم که وقتی یک سرباز متلاشی می شود شاید پشت سر او یک خانواده از بین برود یا شاید یک مادر عزادار شود ولی اینبار کوبریک به خوبی این جزئیات را باز می کند.
شروع فیلم با پیشنهاد ژنرال بولارد به ژنرال میرو برای به دست آوردن مقامی بالاتر شروع می شود،کل داستان از همین یک خط و یک سکانس سرچشمه می گیرد که جنگ و شکست را ادامه حاصله از طمع های شخصی می نامد که می توانند بعدا به عنوان افتخار بر سینه فردی چسبانده شود که در میدان های نبرد حتی حضور هم نداشته است. میرو در ادامه وارد جبهه های نبرد می شود و به داکس دستور می دهد که به مواضع آلمان ها حمله کند و هرطور شده تپه های مورد نظر را فتح کند، برای میرو شیوه فتح چندان مهم نیست، او فقط می خواهد یک فاتح باشد و همین اما داکس که فرد کمال گرا و ایده الیستی است سعی می کند با توضیحاتی او را منصرف کند اما در این کار شکست می خورد و مجبور به انجام عملیات می شود. زمانی که سه نفر از سربازان برای کسب اطلاعات وارد خطوط مقدم دشمن می شوند اتفاق ناگواری می افتد و این اتفاق و دو اتفاق ساده دیگر باعث می شوند تا بخش پایانی داستان شکل بگیرد. در تمام طول فیلم نگاه سینمایی کوبریک بر فیلم حاکم است و توانسته است خشونت و بی رحمی جنگ را در فیلم جاری کند. نگاه استنلی کوبریک بر فیلم به مانند بازیگر محبوبش کرک داگلاس است که فردی ایدالیست و کمال گراست و نگاهی ضد جنگ دارد، البته اوج انتقادات کوبریک به این بر می گردد که افتخار و غرور برای دیگران باشد و سربازانی که هرکدام برای خود داستانی پشت سرشان دارند برای هیچ و حفظ غرور چند نفر آدمی که دقیقا ارزشی برابر (از دیدگاه انسانی) دارد کشته شوند. در صحنه جنگ داکس پیشروی می کند و گروهی را هم با خود می برد اما وقتی شکست حتمی می شود سایر گروه از پیشروی خود داری می کنند و سرجایشان می مانند، اینجاست که میرو دستور آتش ریختن بر سر نیروهای خودی را می دهد که مسئول توپ خانه خود داری می کند و این نشانه ای از بی رحمی و اوج شقاوت افسران جنگی یک نسل را نشان می دهد.
سرانجام در پایان سه نفر از سربازان به دلایل کاملا شخصی مافوق هایشان، به دادگاه نظامی فرا خوانده می شوند تا در پیشگاه ژنرال های شکست خورده بدون داشتن هیچ حقی سلاخی شوند. دادگاه این سه نفر و دلایل دادگاهی شدن آنها را کوبریک توانسته است با حرکات ظریف دوربین و شخصیت پردازی های درست دربیاورد و از این نظر توانسته سکانس های موفقی را خلق کند. اوج فیلم به زمانی بر می گردد که در شب آخر زندان سه سرباز که حالا سرنوشت خودشان را می دانند وارد چالش های شدید روحی می شوند و ما نیز اثرات مخرب و بی رحم جنگ را بر روی آنها مشاهده می کنیم. پایان فیلم چنان دردناک است که فیلم سیاه کوبریک را برای اکثر اهالی سیاست زده سینما تبدیل به یک دشمن سینمایی می کند اما سال ها بعد این فیلم جواب خود را از طریق جوامع بشری دریافت می کند و در یادها می ماند و در پایان باید گفت درود بر داکس دورود بر داکس و سربازانی که قربانی مدال های بی افتخار شدند و همچنین سربازانی که در راه دفاع از وطن و با افتخار شهادت را پذیرفتند.
منبع: lilmedia
نقد فیلم Paths of Glory استنلی کوبریک
مسیر های افتخار روایتگر موضوعی ضد جنگ در بستر جنگ جهانی اوله ک برای بیان داستانش از یک شکست نظامی بزرگ برای فرانسه در خلال اشغال تپه آنت میپردازه و داستانش رو بیشتر از اینکه در جبهه های جنگ روایت کنه در سنگر ها و کاخ های مجلل و دادگاه های نظامی داره پیش میبره
مسیر های افتخار رو میشه به عنوان اولین فیلم بزرگ کوبریک که با اون به شهرت و قدرت رسید در نظر گرفت ، کوبریک جوان که در همون ابتدای کارش اولین اثر بزرگ خودش رو اثری ضد جنگ با شرایط داستانی ویژه در نظر گرفت از همون ابتدا شهامت و قدرت خودش رو به همگان نشون داد و جا پای خودش رو برای فیلم های بعدیش سفت کرد ، کوبریک با دست گذاشتن روی موضوعی به شدت جنجالی درسته که هم در باکس آفیس هم در فصل جوایز به شدت شکست خورد اما برای همیشه در قلب سینما دوستان جهان و آزادی طلبان و ضد جنگ ها خودش رو جاودانه کرد و اثر خوبش هم مسیر خودش رو برای جاودانه شدن در تاریخ پیدا کرد و امروزه به عنوان یکی از سرمشق های اصلی فیلمسازان جوان در ژانر جنگی الگو برداری میشه و در آموزشگاه ها تدریس و تحلیل میشه و در تمام دنیا به عنوان یک شاهکار ضد جنگ شناخته میشه !
فیلمی که در اسکار هیچ نامزدی نداشت ، در فرانسه که مهد آزادی شناخته میشه حدود 18 سال فیلم توقیف بود و حق پخش نداشت ، در آلمان 2 سال فیلم توقیف شد ، در اسپانیا تا 11 سال بعد فیلم حق پخش پیدا نکرد ! و در سوئیس تا 13 سال بعد فیلم توقیف بود !
در دنیای آزادی بیان ظاهری فرقی نداره که کوبریک باشی یا یک تازه کار وقتی جلوی نظام جنگ طلب جهانی وامیستی محدود میشی و سانسور ایران و اروپا و آمریکاش هم فرقی نداره ؛ همین روز ها داریم میبینیم که مردم متمدن غرب و کشور ها چجوری دارن توی این شرایط درگیری با کرونا ماسک هارو از همدیگه میدزدن و هم رو غارت میکنن ، یاد جمله جوکر میفتم :
“وقتی اوضاع خراب میشه ، همین مردم متمدن حاضرن همدیگرو بخورن”
این جمله به مصداق دیگه ای درمورد سیاسیون در تمام دنیا صادقه که اگر جریان مخالفی باشی محکومی به سانسور حالا بعضی جاها کمتر و بعضی کشور ها بیشتر ولی قاعده ی کلی همیشه همین بوده و هست حتی درمورد بزرگترین کارگردان های تاریخ سینما مثل کوبریک!
ممکنه بگید که 1957 با الان خیلی متفاوته اما اصلا این طور نیست ، نمونه ی بارزش میتونم به فیلم silence شاهکار مارتین اسکورسیزی اشاره کنم که 2016 اکران شد ، فیلمی به شدت مهجور و کم دیده شده از تقریبا بزرگترین کارگردان زنده حال حاضر سینما!
فیلمی که به قول خود اسکورسیزی ثمره ی تمام عمرشه و مدت ها منتظر بود که به پختگی لازم برای ساخت این فیلم برسه ، یک شاهکار بی بدیل که در همین وبلاگ هم نقدش موجوده اما چند نفر هستن که سایلنس رو دیدن ؟
چه جایزه ای برد ؟ فیلمبرداری فوق العاده سایلنس و کارگردانی دقیق اسکورسیزی در اون فیلم شاهکار بودن اما فرقی نداره کی باشه ، وقتی که جریانی مخلاف با جریان اصلی سیاست های مذهبی و ملی کشور باشه محکوم میشه به نادیده گرفته شدن
اما بیننده همیشه هستن و میبینن از مسیر های افتخار گرفته تا سایلنس !
اما چرا بالاتر بزرگ نوشتم مسیر های افتضاح ؟!
فیلم کوبریک یک شاهکار کم نظیر در فیلم های جنگی محسوب میشه ، فیلمی که هیچ وقت سمت دشمن نمیره و حتی یک سرباز دشمن هم ما در این فیلم نمیبینیم!
فیلمی که اکثر دقایقش در کاخ های مجلل میگذره و مابقی دقایق فیلم هم در سنگر های خودی یا نهایتا درگیری و تکه پاره شدن سرباز ها در زمین بی طرف میگذره !
اما چجوری فیلمی که حتی یک درگیری مستقیم با دشمن رو نشون نمیده میشه جزو شاهکار های تاریخ سینمای جنگ ؟!
کوبریک درسته که دشمن رو نشون نمیده یعنی آلمان هارو ، اما از دقیقه اول فیلم تا لحظات آخر داره دشمن اصلی رو نشون میده !
یعنی سیاست مدار های کثیف قدرتمندی که برای طی کردن مسیر های افتضاح خودشون حاضرن جون تک به تک سرباز های خودشون رو بگیرن!
فیلم به خوبی فضا و زمان و دنیای خودش رو در همون دقایق آغازین فیلم میسازه و با نریشن ابتدایی فیلم فضا و زمان فیلم رو برای ما تعریف میکنه و ما متوجه دنیای فیلم میشیم که در چه فضا و زمانی داره میگذره
و بعد با حضوز در کاخ مجلل و دیدار دو ژنرال نظامی و بحثی که با هم سر گرفتن درجه دارن متوجه داستان فیلم میشیم
بعد با حضور ژنرال میرو جاه طلب در سنگر های خودی و دیدارش با سرباز ها همون ابتدا متوجه شخصیت خود محور این ژنرال میشیم اونجا که یکی از سرباز ها دچار موج زدگی جنگی شده و نمیتونه به درستی جواب ژنرال رو بده و با سیلی خوردن و اخراج شدن از ارتش کارش به پایان میرسه ! همونجا بقیه سرباز ها و خود مای مخاطب متوجه این موضوع میشیم که سرباز ها هیچ راهی جز اطاعت ندارن و فقط و فقط یک مسیر بیشتر ندارن و اون مسیر رو هم افراد قدرتمند بالا تر براشون ترسیم میکنن !
حتی اگر که اون مسیر رفتن به یک عملیات رسما غیرممکن نظامی باشه که مطمئن هستن علاوه بر شکست خوردن به خاطر هیچ هم کشته خواهند شد اما جز اطاعت مسیری ندارن !
و کوبریک دقیقا روی همین موضوع دست میزاره !
چی میشه اگر که سرباز ها دسته جمعی تصمیم بگیرن که مقابل فرمانده قرار بگیرن و از دستورش سرپیچی کنن؟
و سنگ بنای کل فیلم همینه ، جنگ در داخل ارتش خودی ، جنگ بین ژنرال و سرهنگ و سرباز ، جنگ بین قدرت بالا تر و قدرت پایین تر و چه خوب این جنگ و درگیری به زبان سینما با تمام جزئیات لازم و نه اضافه بیان میشه !
کوبریک با استادی تمام و ظرافت محض درگیری بین خودی هارو نشون میده و ضد جنگ ترین فیلم جنگی تاریخ رو میسازه !
فیلمی کاملا ضد جنگ که بیهودگی و پوچی جنگ رو به طور تمام و کمال به تصویر میکشه
فیلمی ضد جنگ که نشون میده همیشه و همواره خود خواهی و جاه طلبی عده ای سیاست مدار که در کاخ ها مشغول به خوردن بهترین غذا ها و نوشیدن بهترین نوشیدنی ها و رقص با دختر ها هستن و تصمیماتی که در این حال میگیرن جان صد ها سرباز بی گناه که هیچ راهی جز اطاعت ندارن رو از بین میبره!
اصلا این موضوع محدود به سرباز های فرانسه نیست ، در تمام جنگی طلبی های طول تاریخ عده ای سیاست مدار که ارکان های قدرت رو در دست دارن به دلایل پیچیده ای باهم به مشکل میخورن دلایلی مثل اختلاف در بنیاد های حکومتی مثل امپریالیسم و کومونیسم و فاشیسم و … که باعث میشه چند نفر در کاخ های حکومتی تصمیماتی بگیرن که مثل جنگ های جهانی اول و دوم جان صد ها میلیون تن رو بگیره !
جنگ در تمام طول تاریخ یک بازی دو سر باخت برای مردم و نظامیان پائین رتبه بوده و همواره با قصد قدرت طلبی یک کشور و حاکمانی که میل به کشور گشایی و غارت منابع رو داشتند شروع شده !
کوبریک در مسیر های افتخار به زیبایی تمام بی عدالتی رو به تصویر میکشه و در فیلمبرداری فیلم و زاویه گیری با کاراکتر ها خیلی محترمانه برخورد میکنه و باعث میشه که ما با این افراد حس قرابت و نزدیکی داشته باشیم علی الخصوص با سرهنگ که با تمام توانش در برابر ظلم و بی عدالتی می ایسته حتی اگر که نتیجه نداشته باشه !
اوج بی عدالتی رو در دادگاه از پیش تعیین نتیجه شده میبینیم که برای ارضا عطش طمع و قدرت ژنرال و ایجاد حس رعب و وحشت در سربازان با بی عدالتی تمام نتایج رو از قبل تعیین کردند و سه سرباز بی گناه رو به جوحه دار میفرستن و تلاش های سرهنگ هم جوابگو نیست چرا که در برابر قدرت بالاتر در نظام قدرت محور قدرت پایین تر چایگاهی نداره و حقی براش تعریف نشده که بخواد دفاع کنه و همه چیز یک نمایش و مضحکه ای بیش نیست!
حرف آخر
فیلم راه های افتخار فیلمی تلخ اما آموزنده است که با دست گزاشتن بر موضوعی که با دست گذاشتن بر موضوعی جنجالی آتشی در سالن های سینما و جشنواره ها و فستیوال های فیلم به راه انداخت و نشون داد که هنوز هم دنیا در برابر طعم حقیقی عدالت راهی جز تیغه ی سانسور و سرکوب نداره و این موضوع هیچ تفاوتی با زمان جنگ جهانی اول نداره و صد البته مربوط به کشور خاصی هم نیست چرا که راه های افتخار به دلیل مغایرت با سیاست های حاکم زمان اکران در متمدن ترین کشور ها و مدعی آزادی ترین کشور ها تا سال های سال حق پخش نداشت!
کوبریک با راه های افتخار محکم ترین قدم خودش رو برای تبدیل شدن به افسانه ای ترین کارگردان تاریخ سینما برداشت و یک شاهکار تمام عیار خلق کرد که با لحظه به لحظه اش میشه حس نزدیکی داشت و از دیدنش درد کشید اما در پایان لذتی عمیق برد که چه شاهکاری دیدم!
نقاط قوت
- داستان قوی و منسجم
- فیلمبرداری با کیفیت
- آرمانگرایی فیلم
- کارگردانی با ظرافت و دقیق
- بازی های خوب بازیگران
نقاط ضعف
- جلوه های ویژه فیلم میتوانست بهتر باشد
نگاهی بر فیلم راه هاي افتخار اثر استنلی کوبریک
استنلي کوبريک با راه هاي افتخار نه تنها توانست خود را به عنوان اصلي ترين فيلمساز تجاري نسل خود معرفي کند بلکه خود را به عنوان يک استعداد جهاني هم مطرح کرد. اين داستان تراژيک از جنگ جهاني اول، که بر اساس رماني از هامفري کاب نوشته شده، پس از پخش جهاني بلافاصله با آثار کلاسيکي مثل راه پيمايي بزرگ و در جبهه ي غرب خبري نيست مقايسه شد. اما بين اين درام اعتراضي و احساسي درباره ي شکست فجيع يکي از عمليات ارتش فرانسه و دادگاه نظامي اي که براي بررسي آن برگزار شد و داستان آن فيلم هاي کلاسيک که روايتي درباره ي معصوميت از دست رفته حاصل از وحشت جنگ است، تفاوت بسيار زيادي وجود دارد.
راه هاي افتخار، برخلاف تمام فيلم هاي جنگي آن دوران، توجهش را به طور مساوي، هم معطوف افسران بالارتبه و هم سربازان معمولي ميکند که اين نوع نگاه باعث شده تصويري پيچيده، از جنگي ارائه شود که علاوه بر ميدان هاي جنگ، درجلسات رسمي افسران بالارتبه هم اتفاق مي افتد. اين فيلم که خيلي بيشتر از يک فيلم ضد جنگ معمولي است، معناي واقعي کلماتي مانند “شجاعت” و “بزدلي” را بررسي ميکند و با دقتي فوق العاده به واکاوي خصوصياتي مانند ترس، غرور و دروغ گويي، که موتورهاي اصلي ماشين جنگ اند، ميپردازد.
پلات داستان بسيار ساده است. ژنرال ميراي از خود راضي و جاه طلب (جورج مکردي)، توسط ژنرال ارشدش، برولارد (آدولف منجو) مطلع مي شود که به عنوان افسر ارشدي انتخاب شده، که وظيفه دارد سنگر نفوذ ناپذيري از آلمان ها را تسخير کند. اگر نيروهاي ميرا پيروز شوند، او ترفيع خواهد گرفت. ميرا هم دستور حمله اي همگاني توسط نيروهايش به سنگر آلمان ها ميدهد، بدون اينکه به نصايح اطرافيانش که اين کار را خودکشي ميدانستند توجهي کند. اين حمله که به شکست فجيع نيروهاي فرانسوي مي انجامد ميرا را خشمگين کرده و او خواستار تشکيل دادگاهي نظامي براي محکوم کردن سربازان ترسو، در روز بعد از عمليات مي باشد. از هر اسکادران يک نفر براي شرکت در دادگاه انتخاب ميشود. کلنل دکس(کرک داگلاس) که يکي از افسراني است که در حمله شرکت داشته، به علت ناراحتي از وضعيت نا اميدانه اي که سربازانش با آن مواجه شده اند، براي دفاع از افرادش در دادگاه حاضر مي شود. دکس که وکيل ماهري در دفاع از حقوق غير نظاميان است، با فصاحت تمام از سربازانش دفاع ميکند اما نمي تواند از نتيجه اي که از ابتدا براي اين دادگاه در نظر گرفته شده جلوگيري کند، اگرچه به صورتي کاملا اتفاقي اطلاعاتي مهمي در اختيار دکس قرار مي گيرد که در آخرين لحظه نقشه ي ميرا را خنثي ميکند.
کوبريک با استفاده از کرک داگلاس (با بازي اي بسيار منظم) که براي اجراي عدالت مبارزه ميکند، به وضوح نشان مي دهد که دکس قهرمان فيلم است. اما در عين حال کوبريک عنصري از ترديد هم در فيلم قرار ميدهد. آيا دکس واقعا و از ته قلب افسري احساساتي، بي ريا، “خوب” و کاملاً متفاوت با “پيرمرد هاي شيطان صفتي” است که از آن ها بيزار است؟ شايد دکس شجاع و رک گو باشد، اما اينکه فکر مي کند تنها ظاهري از “حقيقت” و “عدالت” ممکن است کمي ازاين جنون سازمان يافته ي جنگ بکاهد، بيش از اندازه ساده لوحانه نيست؟
رفتار هاي اين جنون در تمام تصاوير زيبا، سرد و خشک کوبريک که گاهاً حالت تصاوير خبري هم ميگيرند، کاملا مشخص اند. سکانسي که دوربين با حالتي دراماتيک درون خاکريزها را مي پيمايد (بخش سوم) به حق، بسيار مشهور شده است. اجرايي که کوبريک از حمله دارد به تنهايي با بهترين کارهاي ولز (زنگ هاي نيمه شب)، کووروساوا (آشوب) و آيزنشتاين (الکساندر نوسکي) قابل مقايسه است. اين وحشت گل آلود و کثيف، هوشمندانه با فضاي زيباي کاخي که دادگاه نظامي در آن برگزار مي شود در تضاد قرار ميگيرد. اگرچه کوبريک نشان مي دهد که هر دو پس زمينه، يکي وحشي و ديگري متمدن، در واقع با هم تفاوتي ندارند.
بازي داگلاس اگرچه مرکزيتي مناسب با روند فيلم دارد، اما همه ي فيلم نيست. جورج مکردي و آدولف منجو که هميشه نقش سربازان کهنه کار را بازي ميکردند، با اجراي هوشمندانه ي شخصيت هاي مارتينت ميرا و ژنرال ارشد او برولارد، کارنامه ي بلند هنري خود را کامل کردند. رالف ميکر و جوزف ترکل و تيموتي کري هم در نقش سربازاني محکوم به نابودي، عالي هستند. وين موريس در نقش گروهباني به شدت ترسو، اميل مير در نقش کشيش و سوزان کريستين (که بعدا همسر کوبريک شد) در نقش دختر آلماني اسير شده، بازي هايي قاطع داشتند.
کوبريک بعد ها در ديگر فيلم هايش مثل بري ليندن، غلاف تمام فلزي و دکتر استرنج لاو به صورتي پيچيده تر وارد جزييات مسايل جنگ شد. اما با وجود گذشت سال ها، راه هاي افتخار هنوز يکي از قدرتمند ترين و شفاف ترين آثار سينماي جنگ است.
منبع: وبلاگ p-proud