کارگردان : Lynn Shelton
نویسنده : Andrea Seigel
بازیگران : Keira Knightley, Chloë Grace Moretz, Sam Rockwell
خلاصه داستان : زنی 28 ساله که از نظر خصوصیات اخلاقی همچون دوران نوجوانیاش مانده است، تصمیم میگیرد یک هفته از خانه خارج شود و با دوست جدیدش آنیکا زمان بیشتری بگذراند …
به عنوان اولین اثری که «لین شیلتون» آن را فقط کارگردانی کرده و از نگاشتن فیلمنامه چشمپوشی کرده، داستان فیلم طوری خلق شده که کارگردان انتظار داشته است.«کند ذهنها/Laggies»، که فیلمنامهاش توسط «آندریا سِیگِل» نوشته شده است، دربارهی یک زن جوان است که نمیتواند به مرحلهی جدیدی از زندگیاش وارد شود، اما با انجام کاری بهشدت غیرطبیعی یا حتی تا حدی احمقانه، استارت آن تغییرو تحول را میزند.همچنین در شلتون در فیلم جدیدش از آن استراتژی فیالبداههگویی استفاده نکرده است (یا اگر استفاده شده، چندان مشخص نیست)، انتخابی که به بیشتر چفت و بست دار شدن فیلم از نظر داستانی کمک زیادی کرده است، و با استفاده از بازیگرانی ماهر و مشهور همچون «کِیرا نایتلی»، «سَم راکوِل» و «کلوئی گرِیس مورتز»، «کند ذهنها» تبدیل به فیلمی شده است که در میان آثار کارگردانش، بیشتر به یک فیلم سینمایی شباهت دارد، امری که به موفقیت فیلم در باکس آفیس کمک خواهد کرد و آن را بیشتر از دیگر آثار کارگردانش، در معرض توجه قرار خواهد داد.
«کِیرا نایتلی» نقش مگان، زنی که پس از 10 سال دوبار با دوستان دوران دبیرستانش دیدار میکند و متوجه میشود با شخصیتش در آن دوران تنها اندکی تفاوت دارد را ایفا میکند.او هنوز هم در همان گروهی که در دوران نوجوانی داشت عضو است، با دوست پسرش از دوران دبیرستان به نام آنتونی (با بازی «مارک وِبِر») زندگی میکند و بهجای اینکه با توجه به مدرکش شغلی داشته باشد، برای پدرش (با بازی «جِف گارلین») کارهای پوچ و احمقانه انجام میدهد.دیگر دوستان او ازدواج کرده، برخیشان باردار هستند و برخی کار میکنند، اما او وقتی با یک مشاور شغلی دیدار میکند هم بهدنبال این است که زیرچشمی تلوزیون تماشا کند. وقتی مگان را موجی از نگرانی همراه با چندین اتفاق – که فقط شامل پیشنهاد آنتونی برای اینکه کمتر در زندگی طفره بروند نیست- دربرمیگیرد، او دلش را به دریا میزند و از خانه بیرون میرود و آنجا چندین نوجوان را میبیند و با یکی از آنها، که دختر 16 سالهای به نام آنیکا (با بازی «کلوئی مورتز») بیشتر آشنا میشود.
آنیکا او را متقاعد میکند که برای او و دوستانش نوشیدنی بخرد، و به این ترتیب نیمی از شب را با نوشیدن در کنار آن نوجوانان میگذراند.بزودی مگان متوجه میشود که باید از آن سبک زندگی قدیمی فاصله بگیرد.او به آنتونی میگوید که باید در یک سمینار یک هفتهای شرکت کند، سپس او به سراغ آنیکا میرود و تمام وقتش را با او میگذراند و در این میان او با دیگر دوستان او هم بیشتر آشنا میشود، هر چند که پدر مجرد آنیکا (با بازی «سَم راکوِل») دلیل این امر را متوجه نمیشود. این اتفاق باعث رخ دادن بگو مگوهای جالبی میان کاراکتر راکوِل و مگان میشود که به ما یادآور میکند چقدر عجیب و سوالبرانگیز است که یک زن 28 ساله با نوجوانان نوشیدنی بنوشد و مهمانی برگزار کند.بازی نایتلی اینجا در نقش یک فرد ناامید متقاعدکننده است و از مهارت او بهخوبی در مسیری درست استفاده شده است، و حس همذات پنداری نیز با او در مخاطب ایجاد میشود.
فیلمنامهی سِیگِل هم توانسته در کنار خندهدار بودن، تعادل خوبی را بین خسته نکردن مخاطب و در کنار آن به تصویر کشیدن مشکلات دوستان جدید مگان، و البته مشکلات شخصی خود او برقرار کند.تضادهای رومانتیکی هم که میان مگان و کریگ [پدر آنیکا] که از همان برخورد اولشان رخ میدهند را فیلم بهخوبی با کنار هم قرار دادنشان در فضای نوجوانپسند فیلم بسط میهد.از بودجهی تولید گرفته تا بازیگران و فیلمنامه، همهچیز نسبت به آن چیزی که از آثار شلتون -که چندان هم خوب نبودند اما دوستداشتنی بودند- انتظار میرفت، بهتر شده است.با وجود آنکه هنوز هم فیلم مشکلاتی دارد، اما فیلم با آن شخصیتهای نسبتاً بدیعش که چندان هم در آرامش نیستند، باز دلنشین است.
منتقد: جان دِفور (هالیوود ریپورتر) – امتیاز ۷ از ۱۰ (۳.۵ از ۵)
مترجم: دانیال دهقانی
منبع: سایت نقد فارسی