آکاتونه (ایتالیایی: گدا) نام فیلمی به کارگردانی و نویسندگی پیر پائولو پازولینی و ساخت سال ۱۹۶۱ است. برخلاف آنچه گفته میشود این فیلم از روی یک فیلمنامه اورژینال ساخته نشده است و اقتباسی از رمانهایی نوشته خود پازولینی خصوصاً پسران زندگی و زندگی خشونتبار است.


نقد فیلم Accattone اثر پیر پائولو پازولینی
پازولینی همواره طرفدار له شدگان اجتماع بود. از کف کوچه پس کوچه های ایتالیا بود و دوستانش نیز از همان مناطق بودند. کوچه پس کوچههایی که زندگی در آنها شکل دیگری داشت و به گفته خودش ” اینجا نه ناهار و شامی است و نه خوشیای. در پرسه گردیهای بی پایان در کوچههای فقر باید مثل سگ قوی باشی”. آکاتونه به عنوان اولین اثر پازولینی فیلمی است در باب همین موضوع، همین فضا و همین پرسه گردیهای بی پایان در کوچههای فقر. شخصیت اصلی فیلم که به آکاتونه معروف است از طریق پا اندازی روزگار خود را میگذارند. پس از آن که دختر خیابانی تحت حمایت او یعنی مادالنا به زندان می افتد، آکاتونه از لحاظ مالی در تنگنای شدیدی قرار می گیرد. کار تا جایی پیش میرود که روزهای بسیاری را گرسنه میگذارند و از صبح تا شب در خیابانها بی هدف پرسه میزند. خانواده همسرش نیز او را طرد میکنند و آکاتونه عملا از اجتماع مطرود میشود. او حتی طاقت کار کردن را هم ندارد و پس از یک روز کار فیزیکی و کارگری به این نتیجه میرسد که طاقت انجام آن را ندارد.
آکاتونه تصویری کامل از جوان های بیغولهها و حومههای ایتالیای دهه شصت است. یعنی زمانی که ایتالیا در حال صنعتی شدن بود و سعی میکرد با این موضوع کنار بیاید. فقر موجود در حلبیهای اطراف رم به بهترین شکل در آکاتونه به تصویر کشیده است. در این فیلم دو ساعته دوربین پازولینی به عنوان یک همراه یا بهتر بگوییم ناظر، شاهد تمام پرسه زنیهای آکاتونه و دست و پنجه نرم کردن او با فقر است. فقری که به حدی به او فشار میآورد که برای یک لقمه غذا حتی حاضر است سر رفقای خود را نیز کلاه بگذارد. در همین روزهای فقر است که آکاتونه با دختری به نام استلا آشنا میشود. آکاتونه سعی میکند از او به عنوان دختر خیابانی جدیدش سود ببرد و با حمایت از او برای خود پول در بیاورد. اما از سویی دیگر زیبایی و سادگی دختر دل او را میبرد و به نظر میرسد آکاتونه دل باخته او میشود. کم کم بین این دو رابطهای شکل میگیرد. رابطهای که البته به خوبی در نمیآید و در سطح میماند. به هر حال فیلم، فیلم اول پازولینی است و طبیعی است کارگردانی که فیلم اول خود را تجربه میکند، کمی خامی پشت دوربینش موج بزند. حتی نابغهای مثل پازولینی که از هر حیث جزو مهمترین هنرمندان تاریخ ایتالیا است.
آکاتونه در موقعیت تاریخی خاصی در ایتالیا پدید آمد. یعنی در زمانی که نئورئالیسم ایتالیا مرده بود. مکتبی که هنوز از آن به عنوان یکی از مهمترین موجهای تاریخ سینمای اروپا یاد میشود. همیشه در طول تاریخ فیلمهایی که پس از مرگ یک مکتب ساخته میشوند مهم و جریان ساز هستند. آکاتونه هم از این قائده مستثنی نیست. شخصیتهای آکاتونه همگی بدون استثنا ساده هستند. در شخصیتهای پازولینی (حداقل شخصیتهایی که فیلمساز طرف آن ها را میگیرد) هیچ گاه روشن فکر یا انتلکت نمیبینیم. دلیل این نکته را نیز باید در زندگی شخصی پازولینی جویا شویم. پازولینی ذاتا روستاییان، دهقانها و اهالی دهات را دوست داشت. معتقد بود که بهترین مردم آنها هستند. مردمانی ساده که شاید تا چند کلاس بیشتر سواد ندارند اما سادگیشان سبب میشود تا قلبشان پاک باشد. شخصیتهایی که قطعا سفید نیستند و مثل هر شخص دیگری در واقعیت خاکستریاند اما خوبیشان به بدیهایشان میچربد. در آکاتونه نیز اوضاع به همین منوال است ولی افراطی تر. آکاتونه دزد لات بی سر و پا و شخصیتی کاملا منفی است.
اما دوربین فیلمساز طرف اوست و با او همذات پنداری میکند. مسئلهای که از همان فیلم اول پازولینی او را با کلیساییها و اخلاق گراها در انداخت. تفکر شخصیتهای فیلم حول مسائل ساده میچرخد. وقتی نوبت تفکر راجع به مسائلی مثل مرگ میشود “رویا” وارد میشود. آکاتونه در رویای خود میبیند که مراسم ختم مذهبی برپاست. او نیز با کت و شلوار و لباسی آراسته (بر عکس تمام طول فیلم) در این مراسم حاضر است. وقتی که در مورد شخصی که فوت شده سوال میپرسد به او میگویند آکاتونه مرده! در واقع آکاتونه رویای مرگ خود را میبیند یا به بیانی بهتر آکاتونه رویای مرگ دارد. پازولینی بر عکس آثار دیگرش و حتی اثر بعد از آکاتونه (ماماروما) به اخلاق بورژوایی و آرمانهای آنها نمیپردازد. بلکه تصویر سادهای از مردم بیغولههای رم را به نمایش میگذارد و تلاش آن ها برای زندگی و گذران آن. مردمی که تقدیر همه آنها مرگ است. مانند خود آکاتونه. آکاتونه سرانجام پس از این که دزدی میکند از سوی پلیس تحت تعقیب قرار میگیرد و در یک تصادف با موتور غرق در خون روی زمین میافتد و پس از گفتن جمله “حالا خوبم” میمیرد. مرگی که تاثر بر میانگیزد.
نقش آکاتونه را فرانکو چیتی بازی میکند. بازیگری که بین طرفداران سینمای کلاسیک ایتالیا شخصیتی بسیار دوست داشتنی و محبوب است. فرانکو چیتی برادر سرجو چیتی دوست صمیمی پازولینی بود که پازولینی بعد از دیدنش ترجیح میدهد نقش را به او بدهد. این اتفاق سبب شد تا آن دوره به عنوان یک نابازیگر به عنوان شخصیت اصلی فیلم پازولینی به ایفای نقش بپردازد. موفقیتهای پیاپی او در آثار پازولینی (از ادیپ شهریار در نقش ادیپ گرفته تا نقش شیطان در داستانهای عشقی هزار و یک شب و نقش فوقالعاده به یادماندیاش در شاهکار دکامرون) سبب شد تا حتی در فیلمهای بزرگ و عظیمی مثل پدرخوانده ۱ و ۳ اثر فرانسیس فورد کاپولا به ایفای نقش بپردازد. فرانکو چیتی آکاتونه را بازی نمیکند بلکه خود آکاتونه میشود. بی شک تصور هر شخص دیگری برای این نقش جز فرانکو چیتی محال به نظر میرسد. از نکات جالب دیگر این فیلم میتوان به حضور برناردو برتولوچی به عنوان دستیار کارگردان و منشی صحنه در کنار پازولینی اشاره کرد. مردی که با آموزهها و راهنماییهایی که از پازولینی دریافت کرد بعدها خود تبدیل به یکی از مهمترین کارگردانان تاریخ ایتالیا شد.
آکاتونه آغاز یک زبان سینمایی است. آغاز یک فرم که منحصر به پازولینی است و هیچکس دیگر نمیتواند آن را تقلید کند. اثری که شاید در بعضی مسائل خام باشد اما به عنوان آغاز یک افسانه اثری مهم تلقی میشود.
منبع: سینما گیمفا
نگاهی بر فیلم Accattone پازولینی
“آکاتونه” (چیتی) جوانی است که در مناطق پست و بیغولههای رم، از طریق پااندازی روزگار میگذراند. “مادالنا” (کورسینی)، خیابانگرد تحت حمایت او، به زندان میافتد و “آکاتونه” بیکار میوشد و از تأمین غذای روزانهاش هم عاجز میماند. او اکثر اوقاتش را با رفقایش، که آنان نیز بیکارههائی وراج هستند، میگذراند. خانواده همسرش او را از خود میرانند و “بالیلای” سارق (چیپریانی) او را به دزدی دعوت میکند. “آکاتونه” با زنی بهنام “استلا” (پازوت) آشنا میشود. ابتدا میکوشد او را، که حالتی معصوم و ناآزموده دارد، به نانآور تازه خود تبدیل کند. اما بهزودی به اودل میبازد، و تصمیم میگیرد با کارگری پول در بیاورد. “مادالنا” در زندان از رابطه “آکاتونه” با “استلا” آگاه میشود و ناراحت از این موضوع، “آکاتونه” را به پلیس لو میدهد. “آکاتونه” مأیوس از شغل پرزحمت کارگری همراه “بالیلا” به دزدی روی میآورد. اما پلیس که او را تحت نظر گرفته است طی همان نخستین دستبردشان آنان را گیر میاندازد. “آکاتونه” با موتورسیکلت میگریزد، ولی تصادف میکند و خونین بر زمین میافتد. حالا، همه بالای سرش جمع میشوند…
نخستین فیلم بلند پازولینی، مثل هر کارگردان ایتالیائی دیگر آن سالها، تأثیرات نئورآلیسم را باز میتاباند و ضمناً حاکی از ذوق بیبدیل استاد جوان در کار با محیط و چشمآنداز است. در آکاتونه! منظره مسلط حومههای پست نوعی حس بیگانگی و یأس وجودی را برمیانگیزد که در دستور کار نئورآلیستها نبود. قهرمان عاطل و باطل او در برابر این پس زمینه ملالانگیز، اسیر دور گریز ناپذیری از روزمرگی است. پازولینی در نمایش فقر و لئامت عادت شده، کار را بارها به افراط میکشاند و نقد شبهمارکسیستیاش بر روایت سنگینی میکند.
اما به هر حال موفق میشود در شخصیت مردد “آکاتونه”، میل سرکوبشدهای به عصیان و ناهمگونی کشف کند (هر چند رابطهاو با “استلا” را متقاعد کننده از کار در نمیآورد). نکته شاخص، استفاده گسترده از نابازیگران است و تلاش برای یافتن نوعی خلوص نمایشی در خامی و بدویت بازیهایشان که اینجا به نوعی یکنواختی و گاه لطمه دیدن حس صحنهها میانجامد که در کارنامه او تداوم مییابد. موسیقی زیبای باخ تصاویری نازیبا را همراهی میکنند.
منبع: آفتاب