در سال های دور قضاوت آسان تر از کنون بود و می شد بیان کرد که فلانی شر است و آن دیگری خیر. اما اکنون جهان در صلح است ،صلحی سرد. فرهادی هم در فیلمهایش به خصوص درباره الی و جدایی دغدغه اصلی اش این است.مطلق نبودن شر وخیر،حقیقت و دروغ. بن مایه ی اصلی این فیلم هم بر پایه ی همین مسئله می باشد.
جدایی هم به مثابه ی درباره الی واکنشی است سینمایی به روزگاری که ما در آن هستیم. اما به نظر می آید که جدایی اصولا امروزی تر و نزدیکتر به شرایط موجود است و حتی درام عاطفی جدایی هم بیشتر از درباره الی درگیر کننده است- البته درباره الی فیلم بهتری است از جدایی!
درام در موقعیت مدرن ،تقابل خیر با خیر که به نوعی در همه ی جوامع امروزی مصداق دارد. اولین چیزی که مادر مقابله با فیلم مواجه آن می شویم نام فیلم می باشد. جدایی نادر از سیمین. ولی در سکانس آغازین شاهد آنیم که این سیمین است که می خواهد از نادر جدا شود و این اولین سوالی است که برای بیننده بوجود می آید. به نظر می رسد کل فیلم در واقع توصیف و شرح روندی است که نادر چگونه به این نتیجه می رسد که از سیمین جدا شود.
اما اگر فیلم پروسه ای است که نادر تصمیم به جدایی می گیرد دلیل مخالفت او نمی تواند پدرش باشد زیرا در انتها پدر فوت کرده است-در انتهای فیلم با میزانسن و لباس های تیره ای که شخصیت ها بخصوص نادر پوشیده اند معلوم می شود که پدر فوت کرده است- و نادر بجای رفتن با سیمین در جدایی راسخ تر می شود. پس معلوم می شود که پدر یک بهانه است. پدر یکی از دلایل هست ولی همه ان نیست. این دلیل چون بیرونی عینی و قابل فهم و گفتن برای دیگران است این را می گوید ، بحث فقط ارتباط عاطفی با پدر نیست بلکه چیزهای دیگری هم مطرح است.
برای نادر پرنسیب هایی وجود دارد که در طول داستان بهایی می پردازد و رنج می کشد که پای اصول خود بماند و آن ها را به دخترش منتقل کند. وقتی هم که پدر می میرد این اصول که از بین نمی روند و نادر به دلیل همین اصولش همچنان می خواهد بماند. و این در فیلم به وضوح بیان می شود وقتی در ابتدای فیلم بحث خارج رفتن مطرح می شود این یک نوع کاشت است برای سکانس آشپزخانه که نادر به سیمین می گوید:((تو آدمی هستی که در مواجه با مشکلات یا تسلیم می شوی و یا فرار می کنی. اصلا بگو چرا نمی خواهی اینجا بمونی؟ تو میترسی.))
اینجاست که می توان گفت این دو به دو شیوه زندگی متفاوت اعتقاد دارند. هنگامی که سیمین در ابتدای فیلم در حال بالا آمدن از پله هاست و با کارگرها سر مبلغ بحث می کند می گوید :(( من این پول را ب شما می دهم ، راه رو باز کنید.)) اما اگر بجای سیمین نادر در آنجا بود محال بود آن پول را بدهد کما اینکه در سکانس های بعدی میبینیم نادر دارد با راضیه سر دستمزد چانه می زند و اصلا حاضر نیست مبلغ را افزایش دهد.
به نظر می آید نادر میخواهد به قوانین عرفی تقریبا مدنی خود وفادار بماند و در تلاش است آن را به دخترش هم انتقال دهد. ولی همین فرد با اصول باید جایی مقابل قواعد خودش قرار بگیرد و شرافتش را زیر پا بگذارد. و بقول خود فرهادی این چالشی است برای حفظ شرافت در شرایطی غیر شرافتمندانه.
نادر هنوز یک پایش در سنت است در فیلم نشانه هایی هم گواه این مسئله اند مثل موسیقی که گوش می دهد چینش خانه که ترکیبی از دکور های امروزی است و وسایل قدیمی .در واقع خانه ترکیبی از نو و کهنه است زندگی ای که در حال نو شدن است.
در مقایسه بین نادرو سیمین به نظر می آید سیمین خیلی درگیر مسائل احساسی نیست و می تواند احساساتش را مدیریت کند و دل بکند وجابجا شود ولی نادر علیرغم ادعایش این گونه نیست و بسیار پایبند است او هم فکر می کند که نباید برود و وظیفه دارد که بماند یعنی یک وظیفه اجتماعی برای خودش تعریف کرده و هم به چیز هایی که از گذشته با خود آورده است دلبستگی دارد و هم پدرش دلیلی برای ماندن است. ولی مهمتر مخالفت با شیوه زندگی سیمین است .
سیمین وقتی پیشنهاد می دهد و از راه تهدید می خواهد نادر را مجبور به مهاجرت کند نادر شروع به واکنش نشان دادن می کند. سیمین هم در واقع نمی خواهد از نادر جدا شود بلکه فقط می خواهد او را تحت فشار بگذارد که به خارج از کشور مهاجرت کنند.
در سکانس های پایانی میزانسنی که ترمه مقابل قاضی ایستاده طوری است که انگار او از تصمیمش چیزی به پدر و مادرش نگفته است و او را مستقیم آورده اند که به قاضی اعلام کند این هم از خصوصیات نادر است که در تصمیمات دخترش دخالت نمی کند. اما نکته ی ظریفی که وجود دارد این است که اعلام این تصمیم نباید زمان زیادی طول بکشد ولی وقتی آن ها از اتاق بیرون می آیند مدت زمانی طولانی می گذرد و ترمه بیرون نمی آید.
به نظر می آید این داستان در درون او هنوز تمام نشده است. تصمیمش را گرفته ولی شاید مردد است که آیا این بهترین تصمیم است ؟؟ و از آن طرف نادر وسیمین نگران این اند که تصمیم ترمه چیست .
فرهادی با میزانسنی که چیده به تمام احتمالات دامن میزند، جدا گذاشتن این دو نفر، سیمین پشت شیشه، نادر رو به دوربین و اتاق دادگاه نزدیکتر، بدلیل اینکه در طول فیلم پدر به دختر نزدیکتر است و همه این ها کمک می کنند تا ببیننده برای پاسخ برگردد وکل فیلم را مرور کند.
طرف دیگر فیلم خانواده ای دیگر با همین ترکیب اند.مادر و پدر و دختر. از یک طبقه ی اجتماعی دیگر و متفاوت با خانواده نادر. فرهادی اشارات ظریفی در مورد تضاد طبقاتی شخصیت ها در فیلم می آورد و با اینکه در جدایی مسئل پر رنگ تقابل همین دو قشر است ولی نگاه غم خوارانه ای به هر دو قشر داشته است. از زاویه اجتماعی موضوع اصلی فیلم نزاع طبقات اجتماعی است. اینجا هم طبقه متوسط مدرن داریم و هم طبقه متوسط سنتی.
با اینکه در طبقه متوسط مدرن هم ریشه های سنتی دیده می شود و این موضوع دیگر فیلم است چالش درون طبقات که این مسئله حادتری است و اختلاف نادر وسیمین نیز بازتاب همین چالش است . و چون این جنگ ها امکان بروز اجتماعی ندارند حتی با خشونت هم امکان تخلیه ندارد و نتیجه ای آن نفرت پنهان همه از یکدیگر است.
در جدایی چه از لحاظ بصری و چه روایتی سعی شده است که با واقعیت فاصله نزدیکی داشته باشد در نتیجه اندازه نما های غالبا متوسط است و میزانسن یا پلان سکانس های پیچیده ای وجود ندارد و نما های بیرونی هم اکستریم لانگ شات نیست و بیشتر داخل ماشین و درون قاب های محصور بیرون را نشان میدهد.
و یکی ازقسمت های بی نظیر فیلم ، سکانس بازپرسی است که فرهادی به کرات خط را می شکند و تنوع زوایا و برداشت های بی نظیری دارد.
اما مسئله ای که اکثریت درباره فیلم های فرهادی می گویند پایان باز فیلم های اوست، اما این فیلم استثناست زیرا پایان این فیلم کاملا بسته است زیرا فرهادی در پایان فیلم تنها دو گزینه روبروی ما می گذارد و این جبر مطلق است . پایان باز به پایان فیلم هایی می گویند که داستان تمام می شود ولی زندگی شخصیت ها ادامه دارد وتازه مسائل بعد آن شروع می شود مثل درباره الی.
اما مسئله ای که اکثریت درباره فیلم های فرهادی می گویند پایان باز فیلم های اوست، اما این فیلم استثناست زیرا پایان این فیلم کاملا بسته است زیرا فرهادی در پایان فیلم تنها دو گزینه روبروی ما می گذارد و این جبر مطلق است . پایان باز به پایان فیلم هایی می گویند که داستان تمام می شود ولی زندگی شخصیت ها ادامه دارد وتازه مسائل بعد آن شروع می شود مثل درباره الی.