لیام نیسون نقش های گوناگونی را به عهده گرفته است، اما کاراکترهایی که ایفا کرده یک وجه اشتراک دارند، همگی نجابتی خاص را بروز می دهند که با اندوهی عمیق همراه می شوند. با این توصیف، در اقتباس “بیلی آگوست” از بینوایان برای بازی در نقش ژان والژان با آن روح رنج کشیده چه کسی بهتر از اوست؟ و چه کسی بهتر از “جفری راش” برای به تصویر کشیدن جاورت ظالم و اخلاق گریز؟ رمان کلاسیک ویکتورهوگو بارها فیلم شده است – و سالهای سال به صورت تئاتر موزیکال اجرا شده است – اما چنین استدلالهایی برای چنین داستان بزرگی که به خوبی نقل شده است به سختی جواب می دهد، حتی منتقدانی که نیازی به نسخه ای جدید از بینوایان نمی بینند هم فریفته اش می شوند، مانند “مارگارت مک گورک” که در مجله ‘سین سیناتی اینکوایرر’ نوشت: ” رمان با شکوه ویکتور هوگو، بینوایان ، قبلا پنج بار به فیلم درآمده است. اینکه ششمین برداشت از آن به امری ضروری بدل شود را به عهده لیام نیسون بگذارید.”
۹. پنج دقیقه از بهشت (Five Minutes of Heaven) (۲۰۰۹)
نیسون در سال ۲۰۰۹ با فیلم پنج دقیقه از بهشت رجعتی به تاریخ ایرلند داشت، اما اینبار به جای نقش “مایکل کالینز”، در مقابل جیمز نسبیت کاراکتری دلشکسته و عصبی را بازی کرد که از مشکلات برای تعمق در مورد عواقب ماندگار خشونت و سنگینی نفرت بهره می برد. استعداد ذاتی نیسون در نمایش خستگی و بیزاری از دنیا در ایفای نقش “آلیستر لیتل” به خوبی استفاده شده است، سرباز سابق نیروهای داوطلب اولستر ( ایالتی در ایرلند ) که در جوانی به جرم قتل پسری کاتولیک به زندان افتاده است – و می پذیرد که برادر قربانی اش ( که نقش او را جیمز نسبیت بازی می کند ) را برای تلاش در پشت سر گذاشتن گذشته هردوی آنها ملاقات کند. پنج دقیقه از بهشت زیاد دیده نشد، اما نقدهای مثبتی از اغلب منتقدان دریافت کرد، که یکی از آنها NYC Movie Guru بود که فیلم را تحسین کرد و نوشت ” سفری ۹۰ دقیقه ای به درون تعلیق و دنیای فیلم با اجراهایی قوی از لیام نیسون و جیمز نسبیت” و این فیلم را ” یکی از تریلرهای محرک و بیدارگر سال” نامید.
۸. مایکل کولینز (Michael Collins) (۱۹۹۶)
به تصویر درآوردن زندگی انقلابی ایرلندی، مایکل کولینز، برای سالها فیلمسازان را اغوا کرده بود، در نهایت پس از تلاشهای بی نتیجه مایکل سیمینو و کوین کاستنر برای ساخت آن ، نیل جردن توانست در سال ۱۹۹۶ مایکل کولینز را به پرده سینما بکشاند. اگرچه شماری از منتقدان ( و چندین سینمارو) در مورد اختلاف فیلم با داستان زندگی واقعی کولینز مساله داشتند، همگی در این مورد توافق داشتند که با وجود تفاوت سنی نیسون برای نقش اصلی عالی بود، و این فقط به دلیل جثه ۱۹۳ سانتی متری او که نام مستعار کولینز ” مرد بزرگ ” را تداعی می کرد نبود. همانطور که مارک آر.لییپر توضیح می دهد” لیام نیسون آدم بزرگی است و نقش کولینز را همچون مردی بزرگ بازی کرده است، تا حدودی بزرگتر از آدمهای اطرافش. او با آن جثه بزرگ وارد صحنه می شود و بر صحنه فرمانروایی می کند”.
با توجه به روشی که نیسون برای بازآفرینی نقش سیاستمداری بزرگ و قهرمان ( مایکل کولینز ) که محبوب همه بود در پیش گرفت، طرح داستانی خاکستری – لیام نیسون در برابر گرگها – شاید شبیه اوج یک فصل غیرجذاب در دوره ای موثر و گیرا باشد. اما همانطور که بیننده ها به زودی کشف کردند، جان کارناهان ( نویسنده و کارگردان ) چیزی بیش از رودرویی نیسون و همراهانش با جانورانی گرسنه را در سر داشت، اگرچه خاکستری مطمئنا کمبودی در زمینه اکشن هیجان انگیز نداشت، از مقدار حیرت آوری مفاهیم ضمنی متفکرانه هم بهره می برد. همانطور که دانا استیونز در نقدی که برای مجله slate نوشت اظهار کرد که ” با وجود همه قطعات اکشن و سرمای شدید و زوزه های تهدیدگر خارج از قاب ، خاکستری از درون حکایت اخلاقی ساده ای درباره قهرمانی واقعی است که درگیر کمک به دیگر انسانها برای ادامه زندگی تا سرحد ممکن می شود”.
۶. مرد تاریکی (Darkman) (۱۹۹۰)
نیسون در طول دهه ۸۰ در فیلمهای زیادی همچون بخشش، ماموریت، و شاهکار پاتریک سواز، خویشاوندان نزدیک، بازی کرد. اما این فیلم سم ریمی اولین فرصت او برای یک نقش آفرینی واقعی بود. نیسون با وجود اینکه بخش زیادی ز فیلم را زیر گریم سنگین و بانداژهای مرد تاریکی ، مردی که توسط جنایتکاری ظالم ( با بازی به یاد ماندنی لری دریک ) سوزانده و به حال مرگ رها شده بود، سپری کرد از عهده نقش برآمد. منتقدان و مخاطبان با ذوق و شوق با اکشن مرد تاریکی برخورد کردند و همین امر فیلم را به یکی از فیلمهای بزرگ سال بدل کرد و موجب ساخته شدن دنباله آن ( متاسفانه بدون حضور نیسون ) شد. فیلم با چنین جملاتی ستوده شد “استعداد ریمی در جلوه های بصری و سکانسهای اکشن افراطی که با صحنه هایی پر از مشت و انرژی ترکیب شده است” ، جاناتان رزنبام در هفته نامه شیکاگو ریدر مرد تاریکی را با عنوان ” بهترین تونل وحشت ” اکرانهای تابستان تحسین کرد.
۵. اکسکالیبر (Excalibur) (۱۹۸۱)
اولین فیلم بزرگ نیسون حاصل حسن نظر کارگردان (اکسکالیبر) ، جان بورمن، به او بود. جان بورمن بود که نیسون را سر صحنه مردها و موش ها در نقش لنی اسمال کشف کرد و به این نتیجه رسید که نیسون برای نقش سر گاوین در بازگویی قوی او از افسانه آرتور عالی است. با به نمایش گذاشتن تصاویر با شکوه و بازیگرانی که شامل هلن میرن، پاتریک استوارت و گابریل بایرن می شد، حماسه بورمن در میان پسران جوان محبوب شد – منتقدان هم فیلم را دوست داشتند، دیوید کیز در مجله سینه فیلم این فیلم را “یکی از معجزات بزرگ در فیلمسازی” خطاب کرد و گفت: ” تصویر کلی فیلم از آرتور و چشم اندازی که او را احاطه کرده است محک و معیاری برای درک فانتزی است”
شش سال بعد از حضورش در نقش کوای گان جین ، مرشد اوبی وان کنوبی، در قسمت اول جنگ ستارگان: تهدید شبح، نیسون در سرآغاز بتمن نقشی را بر عهده گرفت که در ابتدا بسیار شبیه همین نقش به نظر می رسید – البته “هنری دوکارد” چیزی بیش از فقط یک مرشد برای بروس وین (کریستین بیل) بود. سرانجام در نقش راس الغول ظاهر شد، هنری دوکاردی که دشمنی درخور برای شوالیه تاریکی در بلاک باستر کریستوفر نولان مهیا کرد – و به نیسون فرصتی کمیاب برای بازی در نقشی منفی داد. اجرای چندلایه او به سرآغاز بتمن کمک کرد تا چیزی سوای بخشهای شدیدا کارتون وار قبلی باشد و عمقی به فیلم داد که منجر شد “تیم برایتون” منتقد اعلام کند ” هرگز داستان بتمنی با این ضربه و شدت روانی وجود نداشته است. اگر اینگمار برگمان یک فیلم ابرقهرمانی کارگردانی کرده بود چیزی شبیه این می شد”.
۳. کینزی (Kinsey) (۲۰۰۴)
فیلمی درباره یک استاد جنسیت؟ شبیه کمدی نوجوان پسند دهه هشتادی به نظر می رسد ( و همه می دانیم که احتمالا همینطور بود)، اما در واقعیت آلفرد کینزی کارهای پیشگامانه و مهمی در مطالعه رفتار جنسی انسان انجام داد که شامل بسط و توسعه مقیاس کینزی می شد که زمینه میانی گسترده ای بین دگرخواهی جنسی شدید و همجنس گرایی یافت. او خودش زندگی جنسی خیلی شلوغی داشت، البته نه برای ذکر مسائل مربوط به سلامت یا مشکلات دارویی – این زندگی شلوغ جنسی به این معنی بود که کینزی تمام مواد اولیه لازم برای ارائه یک زندگی نامه بصری شهوانی را داراست. از دیدگاهی کمتر احساساتی، شاید اینگونه بوده باشد، اما با کارگردانی بیل کاندان – و بازی نیسون و لورا لینی ( که برای اجرای این نقش جایزه اسکار گرفت) و پیتر سارسگارد – کینزی یک فیلم جایزه بگیر نقد شکن بود. در حالیکه برخی منتقدان فکر می کردند این فیلم کینزی را خیلی دست کم می گیرد – و برخی برای ملامت مطالعات او در مورد استانداردهای اخلاقی 40 سال گذشته عجله داشتند – اکثر نقدها احساسات کول اسمیتی را انعکاس می دادند که در مورد این فیلم گفته بود” یک فیلم آموزش جنسی که حقایق تاریخی و داستانهای شخصی را برای بیان ماهرانه چیزهایی که آمارها نمی تواند فاش سازد استفاده می کند”.
استیون اسپیلبرگ سالها گرد فهرست شیندلر می چرخید و نگران این بود که مهارت یا بلوغ لازم برای دراماتیزه کردن داستان “اسکار شیندلر”، عضو حزب نازی که از موقعیت اش به عنوان یک کارخانه دار آلمانی برای نجات نزدیک به 1200 یهودی در طول جنگ جهانی دوم بهره برد، نداشته باشد. بعد از تلاش برای رد کردن پروژه ( کاندیداهای اسپیلبرگ برای جایگزینی خودش رومن پولانسکی و مارتین اسکوزسیزی بودند ) نهایتا در اوایل سال 1993 تولید فیلم را آغاز کرد – و نتیجه اش یکی از تحسین شده ترین فیلمهای دهه 90 و مهمترین دستاورد حرفه ای اسپیلبرگ بود. نیسون نامزد جایزه بهترین بازیگر آکادمی اسکار شد، عمق و ظرافتی به تصویر مردی داده بود که در آغاز، جنگ برایش منفعت داشت و در پایان ویران شده از حس گناهی بود که بر اثر قصور در نجات جان انسانهایی که علیرغم به خطر افتادن جان خودش – و از دست رفتن سرمایه اش – می توانست نجات دهد بوجود آمده بود. شاید مدت زمانی طول کشید تا اسپیلبرگ احساس کند که می تواند با چالش فهرست شیندلر روبرو شود اما در پایان جایی برای نگرانی نداشت، بطوریکه جانت ماسلین در نیویورک تایمز نوشت ” با غلبه ای درخشان بر این چالش و به نمایش گذاشتن هوش و ذکاوتی خلاقانه و تاثیر گذار، آقای اسپیلبرگ مطمئن باشد که نه او و نه هلوکاست دیگر هرگز بدین صورت مورد تامل قرار نخواهد گرفت”.
۱. زن و شوهرها (Husbands and Wives) (۱۹۹۲)
فیلم در سایه رسوایی و تهمت و افترایی بود که پایان رابطه وودی آلن و میا فارو را احاطه کرده بود. زن و شوهرها که عملا به صراحت نوشته شده است، اگرچه گاهی اوقات به طرز ناراحت کننده ای تلخ می شود، بررسی استرسها و خودخواهیهایی است که حتی می تواند در کمین وصلتی به ظاهر رمانتیک هم باشد. نیسون یکی از مجموعه بازیگرانی بود که شامل وودی آلن، میا فارو، سیدنی پولاک و جودی دیویس می شد، نقش مردی را بازی می کرد که نه تنها یک آدم معمولی و مدرن امروزی است ، بلکه چند خطی طنز تلخ را هم قبل از شروع فیلم می خواند. دسون تامسون منتقد واشینگتون پست در مورد فیلم نوشت “با وجود بدبینی به رابطه و هوسهای لولیتاوارش، زن و شوهرها به طرز شرم آوری به زندگی خصوصی آلن نزدیک است اما به هدف طنزش هم می رسد”.
منبع: moviehappens
4/5 - (3 امتیاز)
استفاده از مطالب وب سایت سینما مدرن، فقط با ذکر منبع و لینک دادن به سایت امکان پذیر است. در غیر این صورت پیگرد قانونی خواهد داشت.
حتما عضو کانال تلگرام و صفحه اینستاگرام سینما مدرن باشید! ما در تلگرام و اینستاگرام مطالب متفاوت تری داریم که در سایت نیست!