“اگر میتوانی تصورش کنی پس می توانی انجامش دهی”.
والت دیزنی فقط خالق میکی ماوس و بنیانگذار کمپانی مشهورش نیست، او محکمترین پشتیبان ذهنهای خلاقی است که جسارت رویاپردازی دارند. کمپانیهای زیادی در سراسر جهان انیمیشن میسازند و طرفداران خود را دارند اما کمپانی دیزنی پرطرفدارترین و موفقترین آثار را از سال 1923 تاکنون تولید کرده است. برای من، تماشای انیمیشنهای ماندگار دیزنی فقط جنبه سرگرمی نداشته و من با ورود به عالم اسرار آمیز دیزنی، جزئی از آن میشدم. دوران کودکی ام را بیاد میآورم که همچون پینوکیو در راه مدرسه با سیب سرخی در دستم در جستجوی ماجراهایی نو بودم، مانند علاالدین روی قالیچهی آشپزخانه می نشستم و ابرهای آسمان را لمس میکردم، گاهی نیز همچون هرکول خود را توانمند میدیدم و روبروی آینه اتاقم فیگور میگرفتم؛ تمامی نقاشیها، سناریوهای بازی با دوستان و اسباببازی هایم را مدیون والت دیزنی بودم.
فانتازیادر سال 1940 تولید شد، ایده ای جسورانه و بیسابقه از والت دینی و ارکستر خبره تحت رهبری لئوپولد ستوکووسکی، ادغام رویاهای ذهنی زیبا با موسیقی کلاسیک. برای مخاطبانی که محتوا و فرم انیمیشنهای دینی را جدال قهرمانی زیبا و سربلند مقابل دشمن پلید و محکوم به شکست و داستانهایی پند آمیز که در آن موجودات عجیب و دوستداشتنی پایکوبی میکنند، می دانند؛ تماشای فانتازیا غافلگیرشان خواهد کرد. داستانپردازی فانتازیا در کنار فضای سنگین و زیبایی که موسیقی و انیمیشن ایجاد میکند، متفاوت است با کارهایی مثل سفیدبرفی و پینوکیو، مخاطب بیشتر خود را مهمان ضیافتی هنری میبیند تا بینندهی انیمیشن. اشاره به نظریه تکامل داروین، اساطیر باستانی یونان، اغوای ارواح بدست شیطان، انقراض دایناسورها، آفرینش و دیگر صحنههایی که بصورت موزیکال و بدون کلام به مخاطب القا میشود، ممکن است برای طرفدران دیزنی خصوصا کودکان ناملموس باشد، همینطور طولانی بودن انیمیشن حکمرانی موسیقی کلاسیک باعث یکنواخت شدن کار برای مخاطب میشود، اما هماهنگی موسیقی با انیمیشن به حدی اسرارآمیز است که میتواند مخاطبان علاقهمند به انیمیشن و موسیقی را راضی نگهدارد. تصور کنید به جشنواره ای اسرارآمیز دعوت شده اید که موجوداتی رویایی قطعات هنری را با زبان موسیقی برای شما اجرا میکنند، ترکیب رنگها و نشستن موسیقی بر متن داستان طوری که تنها زبان گفتگوی کاراکترها با مخاطب است، به بهترین شکل انجام شده است.
نکتهی بسیار مهم اما این است که فانتازیا برخلاف بسیاری از انیمیشن ها، با هدف تحمیل اندیشه و نظر به مخاطب ساخته نشد و مخاطب به سادگی داستان سفیدبرفی، نمیتواند وقایع و افراد را قضاوت کند، مخاطب در فانتایا، مقابل رویاهایی قرار میگیرد که میتواند برداشتی متفاوت با دیگران نسبت به هر رویا داشته باشد، آنچه فانتازیا را از دیگر کارهای دیزنی مجزا میکند، امکان برداشت آزاد مخاطب از اندیشه دیزنی است تا هماهنگی قلم و ساز، فانتازیا اثری منحصر به فرد است گرچه به محبوبیت دیگر کارهای دیزنی که کلیشه را رعایت نموده اند نیست. این اثر همچنین خاطرات و حواشی برای سازندگان و طرفداران به جا گذاشت، مشکلات ناشی از هماهنگی با تیم بدلکاران و گروه ارکستر که سبب نارضایتی ایشان در طول ساخت فانتازیا شد، کاراکتر دردسر ساز آفتابگردان که در یکی از قسمتهای فانتازیا حضورداشت مورد انتقاد افراد زیادی قرار گرفت و منتقدان به رنگ پوست و ظاهر این کاراکتر که به رنگین پوستان شبیه بود معترض شدند، همینطور ستوکووسکی و والت دیزنی برای کاراکتر شاگرد جادوگر اختلاف نظر داشتند و ستوکووسکی میکی ماوس را مناسب این نقش نیمیدانست، او و برخی از همکاران دپی (یکی از هفت کوتوله ها) و دیگر کاراکترها را برای این نقش پیشنهاد دادن اما دیزنی معتقد بود بهترین شاگرد جادوگر میکی ماوس خواهد بود، این اولین باری بود که سیستم صدای چندآوا برای ساخت انیمیشن در کمپانی دیزنی استفاده شد، همینطور از طولانیترین کارهای دیزنی بحساب میآمد، میکی ماوس نیز در این انیمیشن با تغییراتی در ظاهرش روبرو شد که چهرهای متفاوت با اولین حضورش در انیمیشن های دیزنی “قایق بادبانی ویلی” داشت.
در پایان اگر فانتازیا را تماشا نکردید، به شما اطمینان میدهم با اثری بسیار منحصر به فرد و ماندگار روبرو خواهید شد، با جشنوارهای موزیکال از رویاهای والت دیزنی، با ایدهی ماندگار از دو ذهن خلاق که شما را وارد عالمی اسرار آمیز کرده که به سادگی از یادتان فراموش نخواهد شد. دیزنی میتوانست روال روتین خود را به چالش نکشد، برای شخصی همچون دیزنی داشتن کارنامه ای بینقص، امری ضروری محسوب میشود اما نمایش فانتازیا خطری بود که انتظار انجامش از بلندپروازی چون والت دیزنی انتظار میرفت، فانتازیا جسورانه خلق شد، شاید به محبوبیت پینوکیو، به شیرینی سفیدبرفی و هفت کوتوله و به موفقیت شیرشاه نباشد اما نمیتوان از وجود خلاقیت و نبوغ سازندگان در این اثر ماندگار چشم پوشی کرد. اگر همزمان شدن اکرانش با جنگ جهانی دوم، عامه پسند نبودن این اثر نزد مخاطبانش و شکستن کلیشه های دوستداشتنی در ماندگاری این اثر موثر باشد، همچنان فانتازیا را میتوان ارائه ای خلاقانه و شگفتانگیز از دو اسطوره دانست و بارها این اثر را تماشا کرد.