هر کتابی که برای خواندن برمیداریم بقیهی کتابهای جهان را زمین گذاشتهایم. باید ببینیم آیا کتابی که برداشتهایم این ارزش را دارد؟
یکی از ویژگیهای آثار آلبرکامو این است که تردیدی در دل مشتاقان کتاب باقی نمیگذارد. باید آنها را خواند حتی به قیمت زمین گذاشتن بقیهی کتابهای جهان!
کامو چهرهی زشت زندگی را دیده بود. آن را لمس کرده بود. طعمِ جنگ، فراق معشوق، بیماری مهلک در جوانی و بیعدالتی را چشیدهبود. اما هرگز فراموش نکرد برای نوشتن از همهی این فجایع باید خشمِ حاصل از اینگونه زندگی را کنار بگذارد. عاری از هر تعصب، شروع به نوشتن میکند. بدون خشم هم میتوان مبارزه کرد و اتفاقا این تنها کاری است که باید کرد. کتاب بیگانه، برای خیلی از انسانها هنوز بیگانه است و شاید بیگانه بماند. خودِ کامو یکی از نویسندههایی است که علیرغم طرفداران بیشمار، هنوز بیگانه است. ما به سختی تغییر میکنیم. حتی کلام بزرگترین نویسندگان جهان هم نتوانست بشر را به دوری از آنچه که هستند دعوت کند. زیر پا گذاشتن اشتباهات برای بشر دشوار است. اینجاست که کامو فریاد میکشد:((سلطانِ خصایل خود بودن، امتیاز حیوانات بزرگ است)). اگر نتوانیم به نیروی کلمه بر خصلتهای غلط خود فائق آییم با حیوانات چه فرقی داریم؟ از نظر کامو هیچ!
این مرد، سادهلوحی نبود که بتوان او را با چیزی فریب داد. نقابی بر روی زندگی نبود زمانی که کامو به آن مینگریست. او تمام پوچی جهان را دیده بود اما به جد با خودکشی مخالف بود. تا جایی که میگوید:((پوچی پادشاه است اما عشق ما را از آن میرهاند)). شور و حرارت در زندگی خانوادگی کامو جریان داشت. برای گفتن حقیقت هیچ تردیدی به دل راه نمیداد. از هیجانات سطحی مکاتب زمان خودش به دور بود و همیشه آرامشی در قلم او بود که کسی نمیتوانست آن را از مسیر اصلیاش منحرف کند. آلبرکامو، مخالفین بسیاری هم داشت که هرگز جملهی تحقیرآمیزی نثار آنها نکرد. او از قضاوت انسانها تعریف خوشایندی نداشت و غالبا آنها را بیرحمانه میدانست. در کتاب سقوط، کلمه به کلمه، ما را با سقوط بشر از زبان خودش هم مسیر میکند. سقوط اخلاق، سقوط ارزشها و آرمانها. سقوط همهی چیزی که بشر با آن انسان خطاب میشود. ما این شانس را داشتهایم که کلام کامو به گوشمان برسد. از بزرگانی که از ستونهای نمایشنامه و رمان بود. اندیشههای کامو در معرض فراموشی است. برای فراموش نشدنش باید کتابی از نوشتههایش در دستانمان بگیریم.
بسیار عالی بود.به درستی اشاره کردید که میشه آلبرکامو رو مبارزی دونست که بدون خشم،بدون نشان دادن چنگ و دندان و فارغ از تمایلات و هیجانات سطحی،مبارزه ی خودش رو انجام داده. خسته نباشید